زمان غیبت، یک یا چند حکومت اسلامی؟؟؟
یک حکایت واقعی و عجیب:
به رغم آن که هفت، هشت سال از پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی رحمة الله علیه گذشته بود و تقریباً همگان با این پدیدهی نوین که ریشه در فرهنگ غنی قرآن و اسلام دارد، آشنا شده بودند، اختلاف و چند دستگی عجیبی در میان مسلمانان انقلابی و مقیم اروپا پدید آمده بود! نکتهی عجیب و قابل تأمل این بود که مشاهده شد، مسلمانان انقلابی که همگی از مذاهب متفاوت اهل سنت و از ملیتهای متفاوت ترکیهای، مصری، افغانی، عرب و … بودند، به رغم آن که خود را انقلابی، پیرو و حتی عاشق “امام خمینی رحمة الله علیه” میخواندند، هر کدام به دنبال یافتن یک «امام = رهبر = ولیّ امر» بودند! یک عده به دنبال رهبری افغانی میگشتند و برخی حکمتیار را رهبر میخواندند، یک عده به الازهر رجوع کرده بودند تا برای آنها رهبری سنی و الزاماً عربتبار انتخاب کند، یک عده میگفتند: اگر چه اربکان (ترکیه) روحانی نیست، ولی فعلاً رهبری جز او در میان ما نیست و … !
ریشه اختلاف و افتراق:
این معضل عجیب، به صورت گسترده و عمیق مورد بررسی و ریشهیابی قرار گرفت و بالاخره پس از شش ماه تحقیق، معلوم شد که ریشه، در تفاوت فهم و معنی از دو واژهی «حکومت و دولت» از یک سو و البته سادگی یک عده و سوء استفادهی عدهای، از سوی دیگر بود.
مسئله این بود که آن چه ما در ادبیات سیاسی و فقهی خود «حکومت» میگوییم، برای آنها معنی «دولت» داشت که متشکل از رییس جمهور، نخست وزیر و کابینه است، و آن چه آنها به آن «دولت» میگویند، نزد آنها به معنی «حکومت» قلمداد میشد و نزد ما به معنی همین دولت.
وقتی مقامات دینی و سیاسی از جمهوری اسلامی ایران به اروپا سفر میکردند، اولین سؤال آنها این بود که «آیا به نظر و در نگاه حضرت امام خمینی رحمة الله علیه، فقط یک “دولت” باید باشد، یا چند دولت هم میشود؟!»
منظور آنها «یک حکومت» بود، اما حتی مترجمان یا به این تفاوت معنا پینبرده بودند و یا عمداً مخاطب را آگاه نمیکردند. بدیهی بود که آن شخصیتها پاسخ میدادند: «خیر، ما با حدود مرزهای جغرافیایی، استقلال ملی و تمامیت ارضی کشورها و یا دولتهای سیاسی کاری نداریم، هر کشوری باید دولت مستقل خودش را داشت باشد».
از این رو، مسلمانان انقلابی و عاشق امام، با دلی افسرده و ذهنی پریشان، میگفتند: امام خمینی فرموده که هر ملتی برود برای خودش رهبری و ولیامری پیدا کند و دولتی (حکومتی) تشکیل دهد.
انقلابی دیگر در میان مسلمانان اروپا:
این معضل هم چنان ادامه داشت، تا این که یک بار حضرت آیت الله امامی کاشانی به آلمان و شهر هامبورگ آمدند. آن شخصی که مسئله را بررسی کرده بود و متوجه ریشهی انحراف شده بود، از ایشان و تمامی رهبران گروههای کوچک و بزرگ از مسلمانان انقلابیِ مقیم اروپا، درخواست نمود تا در گردهمایی ترتیب داده شده در مسجد امام علی علیه السلام در هامبورگ حضور یابند.
همه آمدند و اولین سؤال از ایشان همین بود: «آیا امام خمینی معتقد به یک دولت اسلامی است، یا چند دولت؟»
آن کارشناس، ابتدا تفاوت معنا را برای ایشان و نیز حضار (به زبان خودشان) شرح داد و پس از آن که همه به تعریف واحد رسیدند و تصریح کردند که منظورمان از «دولت اسلامی»، همان «حکومت اسلامی» است، حضرت آیت الله امامی کاشانی، با صلابت و قاطعیت گفتند: «خیر، بلکه ولی امر، فقط یک نفر است و نظر امام خمینی نیز همین است».
ناگهان، گویا پس از گذشت قریب به یک دهه، انفجار نور دیگری رخ داد، لحظاتی سکوت حکمفرما شد، بعد همه حضار از جایشان بلند شدند، شوکه شده، ذوق زده و خوشحال، با یک دیگر مصافحه کردند و به هم تبریک گفتند و بعیت خود با امام را به اطلاع ایشان رساندند. (البته به غیر از سران یا نمایندگان، دو یا سه گروه).
نتیجه:
*- پس اگر مقصود “حکومت اسلامی” به حاکمیت “ولی امر مسلمین” میباشد، بدیهی است که “ولایت” یکی است، “ولی امر” یکی است و حکومت نیز باید واحد و متحد باشد؛ اما اگر منظور “دولت اسلامی” به معنای رییس جمهور، کابینه، مجلس و ساختار نظامات اداره یک کشور میباشد، بدیهی است که هر کشوری مستقل است. چنان که شاهدیم اروپاییها در تحقق این مهم از ما بهتر و جلوتر عمل کردند. “اتحادیه اروپا” را تشکیل دادند، در حالی که کشورها و ساختار سیاسی آنها مستقل میباشد [هر چند که اختلافات شدیدی هم وجود دارد و چه بسا این اتحاد دیر یا زود شکسته شود].
*- مبحث واحد بودن حکومت اسلامی و ولایت امر (ولایت فقیه) به عنوان حاکم، که ریشه در آیات متعدد قرآن کریم و احادیث دارد، در فقه تشیع و تسنن نیز تفاوتی ندارد، تا آنجا که به نقل از ابوحنیفه، رییس مذهب حنفیه، که او را امام اعظم مینامند، گفته شده: «اگر (حتی) در قریهای حکومت اسلامی تشکیل شود [و توضیح میدهد که حکومت یعنی از دولت اجرایی و لشکر برخوردار شده باشد]، بر تمامی مسلمانان جهان فرض و واجب است که با او بیعت کنند و اگر نکنند، باغی و طاغی هستند.
*- و البته حکم قرآن و حکم عقل نیز همین است؛ اتحاد مسلمانان فرض و واجب است، و این اتحاد محقق نمیگردد، مگر آن که همه حول یک محور (ولی امر) جمع شوند؛ و علت اصلی تاخت و تازهای خارجی و داخلی، علیه “ولایت فقیه” و شخص “ولی فقیه” نیز همین است، میخواهند عامل وحدت را از میان بردارند، تا تفرقه و اختلاف بیافتد، قوای امت مسلمان را ضعیف کنند، تا خودشان حاکم شوند و آنها را به بندگی و بردگی بکشانند.
صفحات: 1· 2