راز ضرب المثل «اگر خدا بخواهد همه را یکسان میکند »
?#راز_مثلها???
?داستان ضربالمثل اگر خدا بخواهد همه را یکسان میکند.
این مثل را وقتی میگویند که یکی مال ثروت زیادی داشته باشد ولی سخاوت نداشته باشد و از مالش چیزی انفاق نکند و به کسی نبخشد.
آدم بیچارهای بود که از همه جا درمانده شده بود. به دهی رسید. از اهالی آنجا سؤال کرد : “بزرگ این آبادی کیست؟”
خانهی مرد پولداری را به او نشان دادند. رفت خانه آن مرد گفت: “من درماندهام. زمین سخت و آسمان بلند و تمام محصولم امسال خراب شده خیلی ناراحتم به من کمک کن تا بتوانم خودم را جمع و جور کنم. اِنشاءالله هنگام برداشت خرمن، طلبت را پس خواهم داد. “مرد با عصبانیت به او گفت: “عمو برو کار کن.”
باز آن بیچاره التماس کرد و گفت: “ای مرد، من سر راه افتادم توی رودخانه و لباسهایم خیس شدند و هیچی ندارم. به من کمک کن تا به آبادی برسم.”
مردک پولدار باز گفت: “ای مرد گفتم برو کار کن. من چیزی ندارم به تو بدهم.”
آن مرد ناراحت شد و گفت: “به مالت نناز. اگر خدا بخواهد، تو را هم مثل من میکند.”
از قضا، در همان روز دزدی رفته بود خزانه شاه را دزدیده بود. شاه دستور داد دزد را تعقیب کنند. خانه هر کسی که رفت با صاحب خانه همدست است؛ خانه را بر سر صاحبش خراب کنند و هر چه دارد جمع کنند بیاورند. برحسب اتفاق مرد دزد برای اینکه از دست سربازان شاه فرار کند وارد خانه مرد ثروتمند شد. سربازها ریختند خانه را خراب کردند و هر چه بود و نبود جمع کردند و بردند.
در همین حین آن مرد بیچاره سر رسید و با دیدن این صحنه گفت: “نگفتم اگر خدا بخواهد همه را یکسان می کند!”
کینه شتری
کینه شتری کینه پیگیری است که شتر نسبت به ساربان خود به دل می گیرد و تاکنون سابقه نشان داده که ملاطفت مجدد ساربان نمی تواند آن را تعدیل نماید. شتر خشمگین همواره منتظر فرصت مناب است که انتقامش را از ساربان بگیرد. عجب در این است که شتر به ساربان مورد نظر هنگامی که در جمع قرار دارد هرگز حمله نمی کند. وای به روزی که شتر مست و کینه توز فرصت مناسب را به چنگ آورد و ساربان مورد نظر را یکه و تنها در بیابان گیر بیاورد. وقتی ساربان در بیابان مورد حمله لوک (شتر نر) خشمگین قرار بگیرد راه نجاتش این است که در حال فرار تک تک لباسهایش را درآورد و به پشت سرش بیندازد.
در اینجاست که شتر گول می خورد و به جای ساربان که در حال فرار است لباسی را که جلویش افتاده به دندان می گیرد و تنه سنگین خود را روی آن می مالد. سپس مجددا با لنگهای درازش به تعقیب ساربان می پردازد و خود را به او می رساند. ساربان یک تکه دیگر از لباسهایش را می اندازد و به این ترتیب تا آخرین تکه لباس خود را بیرون آورده و جلوی شتر انتقامجو می اندازد. چنانچه تا زمانی که لباسهایش تمام شد توانست خود را به آبادی یا پناهگاهی برساند بدون شک نجات خواهد یافت وگرنه مرگش حتمی است، آن هم چه مرگ فجیع و دلخراشی.
کلاه خودتو قاضی کن...
شخصی سرو کارش به دیوان قضاوت کشید و هر وقت پیش از آنکه به محکمه قاضی برود در خانه ابتدا کلاهش را جلوی خود می گذاشت و کلاه را قاضی فرض کرده و آنچه که میخواست در محکمه بگوید به کلاه میگفت و راست و دروغ آن را میسنجید و بعد نزد قاضی میرفت تا سخنی به ضرر خود نگوید.
چون پرسیدند این سخنان محکمه پسند را چطور اینطور درست و بی غلط در محضر قاضی میگوئی تا به نفع تو حکم میدهد جواب داد:
اول کلاه خودم را قاضی میکنم ….