آستانه تحملِ در برابر مخالفین
استاد پناهیان:
آدم شدن ما در تحملِ جمع است! «عَلَیٰ اجتِمَاع مِنَ القُلُوب» که حضرت فرمود، یعنی تجمع ما باید قلبی باشد. نه اینکه در تشکیلات، از همدیگر نفرت پیدا کنیم! چرا در یک کار جمعی از کوره در برویم، و جمع را به هم بزنیم؟ چرا تحمل ما در برابر رفیقمان کم است؟ تحملت را بالا ببر و بگذار این جمع درست بماند و تو در این جمع رشد کنی.
دانشگاه امام صادق(ع) - ۹۵/۳/۲
چقدر شبیه اهل بیت هستیم
امام رضا(ع):
شما را توصیه میکنم به صبوری،
و در طلب روزی حلال بودن،
و صله ارحام و پیوند با اقوام
و پرهیز کنید از دشمنی با مردم.
همانا ما اهل بيت به هر كسی که با ما قطع رابطه کند، مىپيونديم و به كسى كه به ما بدى كند، نيكى مىكنيم.
به خدا سوگند، فرجام نيك را، در اين مىبينيم.
الكافي، ج ۲ ، ص ۴۸۸
زن قهرمان است
حضرت زینب(س) خطاب به یزید: تو حقیرتر و کوچکتر از این هستی که من تو را مخاطب خودم قرار بدهم
اگر برای زن جَبن (ترس) به معنای یک خوی و خلق اخلاقی، خوب بود، حضرت زینب(س) میبایست از همه زنهای دیگر ترسوتر و بیشخصیتتر باشد و به اصطلاح معروف سرش از لاک خودش بیرون نیاید. مگر دم دروازه کوفه کسی زینب را مجبور کرده بود که بیاید سخنرانی بکند؟ مگر سخنرانی قابل اجبار است؟! یا در مجلس ابن زیاد مگر کسی زینب را مجبور کرده بود که آنچنان در مقابل ابن زیاد بایستد و حتی به او ناسزا بگوید که واقعاً خطر کشته شدن خودش و کسانش وجود داشت؟!
و بالاتر از این، در مجلس یزید است با آن طنطنه و دبدبه که خیلی با مجلس ابن زیاد فرق میکرد، چون اولا ابن زیاد حاکم بود و یزید خلیفه، و ثانیاً ابن زیاد در کوفه بود و یزید در شام، و شام به اعتبار اینکه مجاور با بیزانس (قسطنطنیه آن وقت) بود شکوه خاصی داشت. ولی این زن اصلا اینها را به چیزی نمیگیرد، به یزید میگوید: تو حقیرتر و کوچکتر از این هستی که من تو را مخاطب خودم قرار بدهم، تو ارزش اینکه من تو را مخاطب خودم قرار بدهم نیز نداری.
آیا یک زن ترسو میتواند این کار را بکند؟ نه. در آنجا حداکثر این بود که جان زینب در خطر بود؛ در خطر باشد. از دادن جان که نمیترسید. عزت و شرفش در خطر نبود، برعکس بر عزت و شرفش با این شجاعت افزوده میشد.
?تعلیم و تربیت در اسلام،شهید مطهری، ص۱۲۴-۱۲۳
مؤمن دل بخواهی نداریم !
کسی که اهل جهاد با نفس نیست نمی تواند ادعای ولایت مداری کند. باید با “نفس” خود که دشمن اصلی امام مان است، جهاد کنیم. مؤمنان واقعی تنها کسانی هستند که بر اساس خواهش های نفسانی عمل نکنند؛ مؤمن دل بخواهی نداریم.
سید منصور موسوی
هدف از بعثت انبیای عظام
همه انبیا متدین به دین اسلام بوده و حقایق عالم معنا نزد همه انبیا یکسان است.
حضرت امام جعفر صادق علیه السلام می فرماید:دین همه انبیا اسلام است
و لذا ده آیه از قرآن مجید را به عنوان شاهد ذکر می فرماید.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
از سوی دیگر چون رسول خدا صلی الله علیه وآله ، اساس اسلام را حب اهل بیت علیهم السلام می داند
حضرت فرمودند:«برای هر چیزی پایه و اساسی است واساس اسلام ، دوستی ما اهل بیت است»
**********************
حضرت امام کاظم علیه السلام می فرماید:موضوع ولایت اهل بیت علیهم السلام ، مکتوب در کتب همه انبیا بوده و اصلا بعثت انبیا منوط به اقرار آنها به امر ولایت بوده است
و ابا بصیر نیز از امام صادق علیه السلام روایت کرده که آن بزرگوار فرمود:هیچ پیامبری (از پس پرده غیب ) آگاه نگردید و با خبر (از غیب) نشده و هیچ رسولی از طرف خداوند فرستاده نشده،مگر با اقرار به ولایت ما و (قبول ) افضلیت ما بر سایرین.
منابع
1 اصول کافی، ج 2، ص 46 ،ح 2
2 بصائرالدرجات، ص 72 ،ح 1
زیارت امام زمان علیه السلام بعد از نماز صبح
?اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلاىَ صاحِبَ الزَّمانِ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ عَنْ جَمیعِ
خدایا برسان به مولاى من حضرت صاحب الزمان كه درودهاى تو بر او باد از طرف همه
?الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الاَْرْضِ وَ مَغارِبِها وَ بَرِّها
مردان و زنان با ایمان كه در شرقها و غربهاى زمینند و در خشكى
?و بَحْرِها و َسَهْلِها وَ جَبَلِها حَیِّهِمْ وَ مَیِّتِهِمْ وَ عَنْ والِدَىَّ وَ وَُلَْدى وَ عَنّى
و دریا هستند و در هموارى زمین و كوهند، زندهشان و مردهشان و از طرف پدر و مادر و فرزندان و خود من
?منَ الصَّلَواتِ وَالتَّحِیّاتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ وَ مِدادَ كَلِماتِهِ وَ مُنْتَهى
درودها و تحیتهایى هم وزن عرش خدا و به شماره كلمات و سخنانش و نهایت مرتبه
?رضاهُ وَ عَدَدَ ما اَحْصاهُ كِتابُهُ وَ اَحاطَ بِهِ عِلْمُهُ اَللّهُمَّ اِنّى اُجَدِّدُ لَهُ
خشنودیش و به شماره آنچه برشمرده است آن را دفتر و كتابش و احاطه دارد بدان دانشش خدایا من نو مىكنم براى آن
?فى هذَا الْیَوْمِ و َفى كُلِّ یَوْمٍ عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً فى رَقَبَتى اَللّهُمَّ
جناب در این روز و در هر روز عهد و پیمان و بیعتى را در گردنم
?كما شَرَّفْتَنى بِهذَا التَّشْریفِ وَ فَضَّلْتَنى بِهذِهِ الْفَضیلَةِ وَ خَصَصْتَنى
چنانچه مرا مفتخر ساختى بدین افتخار و برتریم دادى به این فضیلت و مخصوصم داشتى
?بهذِهِ النِّعْمَةِ فَصَلِّ عَلى مَوْلاىَ وَ سَیِّدى صاحِبِ الزَّمانِ وَاجْعَلْنى
بدین نعمت پس درود فرست بر مولا و آقایم حضرت صاحب الزمان و قرارم ده
?منْ اَنْصارِهِ وَ اَشْیاعِهِ وَالذّآبّینَ عَنْهُ وَاجْعَلْنى مِنَ الْمُسْتَشْهَدینَ
از یاران و پیروان و دفاع كنندگان آن حضرت و بگردانم از شهادت یافتگان
?بیْنَ یَدَیْهِ طائِعاً غَیْرَ مُكْرَهٍ فِى الصَّفِّ الَّذى نَعَتَّ اَهْلَهُ فى كِتابِكَ
در پیش رویش از روى میل و رغبت بدون اكراه و ناراحتى در آن صفى كه اهل آن را در كتاب خود (قرآن) توصیف كرده
?فقُلْتَ صَفّاً كَاَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصوُصٌ عَلى طاعَتِكَ وَ طاعَةِ رَسوُلِكَ
و فرمودى: “صفى كه گویا بنائى استوارند” در راه فرمانبردارى تو و فرمانبردارى رسول تو
?و َآلِهِ عَلَیْهِمُ السَّلامُ اَللّهُمَّ هذِهِ بَیْعَةٌ لَهُ فى عُنُقى اِلى یَوْمِ الْقِیمَةِ .
و آل رسولت كه بر تمامى آنها سلام باد خدایا این بیعتى است از آن جناب در گردن من تا روز قیامت
منبع : مفاتیح الجنان
چادر ...
بی هیچ استــعـــاره و بی هیچ قافیه …
چادر عجیب روی سرت عشق میکند …
مُرد راحت شد!!!
مگر چگونه زندگی میکنیم که تا کسی میمیرد میگوییم راحت شد !!
خانه های بزرگ اما خانواده های کوچک داریم ،
مدرک تحصیلی بالا اما درک پایینی داریم
بی هیچ ملاحظه ای ایام میگذرانیم اما دلمان
عمر نوح میخواهد !!
کم میخندیم و زود عصبانی میشویم
کم مطالعه میکنیم اما همه چیز را میدانیم !
زیاد دروغ میگوییم اما همه از دروغ متنفریم،
زندگی ساختن را یاد گرفته ایم
اما زندگی کردن را نه
ساختمانهای بلند داریم اما طبعمان کوتاه است
بیشتر خرج میکنیم اما کمتر داریم
بیشتر میخریم اما کمتر لذت میبریم
فضای بیرون را فتح کرده ایم اما فضای درون را نه
بیشتر برنامه میریزیم اما کمتر عمل میکنیم
عجله کردن را آموخته ایم
ونه صبر کردن را…!
مگر بیشتر از یکبار فرصت
زندگی کردن داریم…؟!
در رابطه ات با خدا تجدید نظر کن !!!
کسی که در برابر خداوند زانو می زند؛
می تواند در برابر هر مشکلی ایستادگی کند …
اگر توان ایستادگیت در برابر مشکلات کم شده، حتما در روابطتت با خدا تجدید نظر کن.
اسرار آسمانی
از مولایمان حضرت امام صادق (ع) روایت است که فرمودند :
«تعجب می نمایم از کسانی که از چهار چیز می ترسند ، اما به چهار ذکر پناه نمی برند !
تعجب می کنم از کسانی که دچار ترس و خوف می باشند ، چطور به ذکر خداوند پناه نمی برند : ” حسبنا الله و نعم الوکیل”
تعجب می نمایم از کسی که دچار غم و اندوه می باشد ، چطور به این فرموده خداوند پناه نمی برند :
” لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین”
تعجب می نمایم از کسی که دچار مکر و بد اندیشی دیگران واقع شده است ، چطور به این فرموده و ذکر خداوند پناه نمی برد:” افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد “
وتعجب مینمایم از کسی که دنیا و نعمت های زیبای آن را میخواهد،چطور به این ذکر خدا پناه نمی برد:“ماشاء الله و لا قوه الا بالله “»
- منبع : خصال شیخ صدوق ، ص 207 –
فرصت محدود
استادی میگفت:صبحها که دکمه های لباسم را می بندم به این فکر میکنم که چه کسی آنها را باز خواهد کرد؟خودم یا مرده شور؟
دنیا همین قدر غیر قابل پیش بینی است
به آنهائى که دوستشان دارید بی بهانه بگوئيد :"دوستت دارم.”
بگوئيد: در این دنیای شلوغ سنجاقشان کرده اید به دلتان.
بگوئيد: گاهی فرصت با هم بودنمان کوتاهتر از عمر شکوفه هاست.
بگوئيد: بودن ها را قدر بدانيم، نبودن ها همين نزديكى است…!
رژیم روح
بیایید از امروز برای زندگیمان یک رژیم بنویسیم یک رژیم برای خلاصی از شر سنگینی روزگار که گاهی بر سینه ی ما سنگینی میکند .
رژیم که مختص چاقی یا لاغری نیست گاهی باید یک رژیم خوب برای روح و افکارمان بگیریم مثل رژیم کمتر حرص خوردن، رژیم کمتر غصه خوردن ،رژیم بی اندازه مهربان بودن ، بی ریا کمک کردن ، بی توقع دوست داشتن ، رژیم دوری از افکار منفی ، دوری از رفتارهای منفی
بیایید رژیم آرامش بگیریم توصیه میکنم یک ماه رعایت کنید سه کیلو از بیماریهایتان کم میشود.
در غیاب تو ....
وقتی که تو نیستی
دنیا چیزی کم دارد
مثل کم داشتنِ یک وزیدن، یک واژه
یک ماه!
من فکر می کنم در غیاب تو
همه ی خانه های جهان خالیست
اللهم عجل لولیک الفرج
الماس یا لبو ...
همگی لبو فروش ها را دیده ایم، فریاد می زنند: لبو لبو … و همیشه هم سرشان شلوغ است و مشتریانشان زیاد
اما تا به حال الماس فروشی را ندیده ایم که فریاد بزند: الماس الماس…!!
آنها صبور هستند، مدتهای زیادی…حتی سالیان زیادی زمان می برد تا الماس آنها به فروش برود. چون هر کسی سراغ الماس نمی آید، کسانی خریدارش هستند که قدرش را می دانند، قیمتش را می پردازند و شیوه نگهداری از آن را بلد هستند.
هیچ وقت الماس برای اینکه دور و برش شلوغ باشد و زود به فروش برود، لبو نمی شود.
برای الماس شدن باید صبوری کرد، باید با تمام وجود تلاش کرد و باید خالص بود.