"جون به جونت کنن آدم نمیشی"
، ابتدا این کلمات راشنیدیم
، بدرد جرز لای دیوار میخوری ..ر بهتر از تو میفهمه
، به آدم چند بار باید یه چیز رو باید بگن تا حالیش شه
،به استوانه اگه میگفتن تا حالا ..حیف نون، اوهه، پیشتوک، ببعی، خرسمبک، خرفت، گامبالو، شوته، گیجو، گاگول، شیش الدوله، گمج، نورکی، مخ پشه، آنگول، گنگلاز، قربت، قربتی، حضرت ماست، اسکل اشکول، فرقون، چلو صافی، کرمک، آسکاریس، کخ زیر پلاس، کله کدو، پوز ترکیب، گوسپند، زالو، مارموسک،جغله، کوتول، قد دراز بی عقل، گاو نه من شیرده، دیووونه، ولولک، جزقلی، جزغاله، گوش بلند، بربری، ابلیسک، نره گاب، ماده سک، موله، میش منگ، دس کج، چشم پاره، چپول، کلاج، قرشمال،
و گمان کنم چنانچه بخواهم بنویسم موجب شرمساری ست که چه اندازه و مقدار واژه و کلمه در زبان گویشی و مکتوب ماست که همگی نشانگر حضور خشم و ترس درزبان ماست
، دقت که بنماییم درمیابیم تا چه حد توهین به جنسیت، نژاد و افراد در این نثر وجود دارد و موجود است
، سوگنامه ای آیا به این دردناکی سراغ دارید ،
توهین به شرافت انسانی در حالیکه ما برای عزیزان و شایستگانی عزا داری مینمایم، و با حال و هوای و مناسک و عادات خاص، در رثای آنان اشک ریخته و متاثر میشویم بزرگوارانی که شرافت و کرامت به ماآموختند ولی ابدارعایت نمیکنیم آموزه های آنان را و چه راحت و بی خیال ،از این همه افترا و ستم و ظلم میگذریم و چشم ها و گوش هایمان را نیز میبندیم
دلیل چیست؟
ای آقا این ناسزا ها، باد هواست، یه مشت کلمه ان به ما هم گفتن، چی شد، مریض شدیم، شاغلوس در آوردیم، خب هر آدمی مریض میشه خسته میشه ناراحت میشه یه کلام از دهنش بیرون میاد،میگه دیگه،همین! !! سخت نگیر بعضی از رفیق ها هم،میگن به هم شوخیِ حالا اون به اون گفت بیل کلاج اون سبیلش کلاج شد! !!!
زبان و کلام قرار است سبب مهر و وفاق گردد نه خشونت و فراق، زبان عشق بایستی نشر کند و رشد دهد، احترام بیافریند
فاصله هارا کم کند
رنج هارا به اتمام برساند
دل ها را بسوی هم جذب نماید
موجب راستی و درستی و صداقت شود
نه اینکه زخم ایجاد نموده و جراحت عمیق تر نماید
کینه و نفرت دشمنی را پایان دهد،و
جنگ ها را به صلح راهنمون سازد
یاری رسان و قدر دان باشد : جذاب و توام با شادی و نشاط جاری گردد، نه آتش افکن و خانمان بر انداز باشد، موجب رشد معنوی و اخلاقی فرد، نهاد خانواده، و جامعه گردد نه سبب سقوط کرامت و شرافت و معرفت آدمی شود
جزای یک ضربه ی جسمانی به افراد بمراتب بسیار کمتر از آسیب روانی است و این بایستی اصلاح شود زیرا ابتدا ناسزا و توهین کلامی بود که باعث نزاع جسمانی گردید، یک فحش و حرف زشت بود که چنین ستم و ظلمی را آفرید،ما آنقدر توانایی در خلق ناسزا و دشنام پیداکردیم که ، از اسامی حیوانات، اعضای بدن مان و هر آنچه توانستیم بهره گرفتیم تا دیگران و خودمان را بی نصیب نگذاشتیم ، از دیوارو فندق گرفته تا سینی و صندوق مایه گذاشتیم، و در این بزم ناروایی، شریکان بسیار داشته و داریم، از اعضای خانواده تا هم بازی و همکلاس و مربی، و افراد در کوچه و خیابان و گاه فردی را که شنیع تر ناجوانمردانه تر ناسزا و دشنام داده و میدهد را شجاع تر تواناتر و با هوش تر، دانستیم۰ اما از میان این دشنام و ناسزا ها و باورهای ناهنجار، جون به جونت کنن بیفایده است،۰ یکی از خطرناکترین و ضد اخلاق ترین آنها همین جمله ی فوق است
جون به جونت کنن یعنی …. جون تیر خلاص، شلیک کامل، و خاکسپاری مجازی،
جون به جونت کنن یعنی تو زنده نیستی، جون هم بهت ، بدیم ، بیهوده ست آنوقت از شنونده انتظار داریم چه کار نماید:
رفتار و اعمال صحیح و شایسته ای انجام دهد
این جملات کوتاه ویرانگر بزرگترین تخریب را بر جای میگذارد و گاه تا سالها سایه ی این هجو زبانی در روان مان باقی مانده و موجب زخم ها و رنجش ها و نفرت و انتقام خواهد شد
لذا لازم است با هوشیاری رفتارنمایی، مخصوصا ابتدا از خویش و سپس از فرزندمان و همسران خویش محافظت نماییم، جان من و تو در هم تنیده است، جان مان با هم پر معنی تر میشود
جان و قلب مان برای هم میتپد، جان منی، جهان من ،جهان تویی، جان من، هر چه کنم به خود رواست، چگونه مرگ طلب کنم، به خویش و خود و خویشتن، جان، ندهی جفا کنی،، عشق بنه، مهر روا، دوست بدار
آیا تا کنون شنیده اید که پرندگان برای هم طلب باشن، آنهم و از خداوند درخواست کنند نسل پرستو ها را بر اندازد آیا از سگی تا کنون شنیده اید که برای سگ های دیگر از خداوند جالب اینجاست که ما دشنام کافی نیست، ناسزا و فحش، حرف رکیک و زشت بس نیست که نفرین را چاشنی اش میکنیم، نفرین ناهنجار ترین و زشت ترین خواسته ایست که یکنفر میتواند بر دوش روان خویش بنهد
نفرین نهایت کینه ورزی و خشونت است و عجیب است که این خباثت را از زبان خداوند و توان خداوند خواهانیم، مانده ام اگر این بشر خداوند را نمیداشت چه میکرد، این همه ناسزا و دشنام فقط بیانگر جامعه ای بدون عشق و رحمت است، خداوند نیز کم است از قدیسین و رهبران مذهب ودین، نیز مایه میگذاریم
جدم به کمرت بزنه. جد من تبدیل به آدمکش نیز بشود، چقدر خود خواه و خود بین هستیم ، که تخم کین و دشمنی و نفرت را می پراکنیم، و در این مسیر از هیچ چیزی غافل نمانده باشیم، و جالب اینجاست که چنان هم به شیوه ی حق به جانب دارانه رفتار میکنیم که گویی امتیاز ویژه برای چنین ستم و جهلی داریم، تقاضای مرگ میکنی و انتظار ررشد و شعور داری! !!، وقت آن است که متوقف شویم و دست از ستم روا داشتن به خویش برداریم ما برای بهره، از بیان شیرین و سخن گفتن مهر انگیز بدنیا آمده ایم، و این فرصت را مغتنم شمریم