متن نامه شهید رئیس علی دلواری به آیت الله برازجانی
در اين مجال سعي کرده ايم با چاپ کامل نامه شهيد حماسه ساز رئيس علي دلواري به مجاهد پيشتاز آيت الله برازجاني، زمينه اي براي آشنايي بيشتر خوانندگان گرامي شاهد ياران به اين شخصيت و قيام او فراهم آوريم.
رئيس علي دلواري به شيخ محمدحسين برازجاني، 11جمادي الاولي 1333
قربان حضور با هر النورت گردم. اي به فداي همت و غيرت و شجاعتت گردم. مي دانم که مردم در اين کار [مقصود مدافعه از خاک وطن است] چندان مساعدت و همراهي نمي کنند و بنده هم پابست کرده ام که نظرم به سوي ايشان است. هر آيينه پاي حضرت مستطاب عالي و اميد از آن وجود مبارک که در حقيقت مجسمه شرف و وطن و اسلام خواهي است نداشتم. هر آيينه تا حال پروانه وار خود را فداي ملت و وطن و اسلاميت کرده بودم. ……
همين قدر اطمينان از حضرت مستطاب عالي دارم که روز مضائق [روز سختي ها] از خط بيرون نمي رويد [کنايه از اين است که در سختي ها با ما هستيد] و جان را ناقابل مي دانيد نه مانند اشخاص راحت طلب تنبل، راحتي اين دنياي فاني را به هيچ نمي شماريد. قربانت گردم درجه بهشت پيدا کردن و شربت شهادت را داوطلبانه خواستن بايد همتي عالي و عزمي راسخ داشت و بهاي درجه عالي و نعيم اخروي و نام نيک ابدي به غير از جان شيرين نيست. نه آن که مرعوبانه طرف مقابل مثل گربه مومور کرد مثل موش بروند اين گونه احساسات قابل همدردي با اسلام و وطن نيست و در تاريخ دنيا چنين اشخاص را ننگ عالم انسانيت دانسته اند. امروز روزي است که هر کس ادعاي شرف و اسلاميت و وطن پرستي دارد بايد امتحان داده از بوته امتحان بي غل و غش به در آيد
چنانچه عقلا فرموده اند:
خوش بود گر محک تجربه آيد به ميان
تا سيه روي شود هر که در او غش باشد
انگليس ها انتشار مي دهند که فلاني حمايت به قونسول جرمن دارد. به حول و قوه خداوندي از هيچ کس انديشه و باک ندارم. مي خواهند به تشر بنده را بترسانند، کما اين که تلگراف تهديد آميز به حضرت مستطاب عالي کرده بودند. در حقيقت جوابي که از طرف ذي شرف در جواب تلگراف ايشان صادر شده بود، به قدري مشعوف شدم که خداوند عالم حد آن را مي داند. همين جواب بود که فرموده ايد. آفرين، آفرين، آفرين خدا بر شما باد. شايسته است که عموم اهالي فارس و خليج به داشتن وجد مبارکي مثل حضرت عالي که در اين مواقع اين گونه جواب قانوني دندان شکن به اجانب داده ايد، فخر و مباها ت نمايند. خدايت در همه حال از بلا نگه دارد استدعا دارم يک ذره فروگذاري نفرماييد. اگر از مردم مأيوس شده ايد که همراهي نداريد، اجازه بفرماييد تا خودم هنگامه بلند کنم و دست به کار شوم.
قربانت شوم، هر آيينه خودمان دست به کار شده بوديم الان بصره خالي شده بود و در شمار مجاهدين محسوب بوديم. به بوشهر هم نمي توانند اردو پياده کنند، در صورتي که خودمان نزديک و مواظب آن ها باشيم، چرا که بنده به خوبي اين ها را [انگليسي ها]مي شناسم. هر آيينه في الجمله حمله اي به عساکر[سربازان] ايشان در قلعه بهمني شده بود، الان بصره خالي بود [از] قوه و مخارج از بوشهر جهت آن ها حمل مي شود. اگر خودمان به همين حالت باقي بمانيم، مسلم است که هيچ کاري نمي کنيم و هيچ حمايتي به علماي عراق هم نکرده ايم و در آينده نام خودمان را به بي حسي و بي ديانتي ثبت تاريخ دنيا خواهيم ديد. کسي که حکم جنگ از علماء ديده باشد و حکم امام باشد و جنگ نکند، بهانه آن چيست؟
الان در کربلا و نجف جنگ است، تمام علماء و پيشوايان دين ما در جهاد آب چشمان خود مي خورند و اميدهاي کلي از ماها داشتند که خيال مي کردند به ورود حکم تمام اهل دشتستان و تنگستان دست به کار مي شوند. الحمدلله از اين طرف هم مأيوس شدند [منظور از الحمدلله يعني متأسفانه از منطقه جنوب کسي همکاري با علماي نجف و کربلا نکرد.] چنانچه تا به حال خدمت آقاي حاج سيد غلام حسين [از علماي دشتي مقيم بوشهر] ده عريضه عرض کرده ام جانب خدا به کلي جواب نکرده اند. همين قدر با خود خيال کردم که بني هاشم در مدينه بسيار باقيماند جز حضرت سيدالشهداء که به تنهايي در صحراي کربلا با لب تشنه شهيدش کردند. در کوفه حبيب بن مظاهر به تنهايي به ياري آن امام مظلوم حرکت کرد.
قربانت آخر کار؛ همين طور مي بينم هفتصد تفنگچي سواي دستگاه زائر خضرخان [اهرمي] حاضر و آماده است که اين ها از بنده دور نيستند. هر وقت بخواهيم تمام حاضر و مستعد مي باشند. خوب ملاحظه فرماييد، روزي بهتر از امروز براي اهالي ايران فراهم نمي يابند. يک طرف دولت آلمان، يک طرف دولت اتريش، عثماني چه کارها بر سر انگليس و روس و فرانسه آورده اند. ديگر انگليس چه عضوي [چه اعتباري] دارد که ماها بايد از آن ها بترسيم و از اين طرف هم حکم محکم علماي اعلام بر وجوب جهاد البته خدا با ماست و فتح و نصرت نصيب جِيِش(سپاه) اسلام خواهد بود.
در خانه نشستن خودمان و راحت طلبيدن تمام وسوسه شيطان مي باشد. مستحق آن نيستيم که خدا و رسول را از خود خشنود سازيم. روس و انگليس حق دارند اگر خودمان هيچ کاري نکنيم و آسوده بنشينيم، چرا که همه نوع احترام به بقعه مقدس امام ثامن در شمال و[هتک] احترام به منبر سيدالشهداء در جنوب کردند. در بمباران دلبار(به دلوارف دلبار هم مي گفتند)کارهاي خوب کردند. تف به ما، تف به ما. قربانت بروم، هوش ندارم(يعني حضور ذهن ندارم] که شرح حالات به درستي عرض نمايم و مصدع زياده از اين نمي شوم. خيلي ميل به دستبوسي و زيارتت دارم نمي دانم به چه قسم به اين آرزو نايل شوم.
«از خداوند جلي توفيق مي خواهد علي»
اسناد جنگ جهاني اول در جنوب ايران، کاوه بيات، مرکز بوشهر شناسي با همکاري انتشارات همسايه، 1377،ص127.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 52