برشی از یک کتاب: امر و نهی های خشکِ زندگی سوز
اگر مذهب را امر و نهی و بکن و نکن های خشک و زندگی سوز بدانی ، که نشاط و روح تو را به زندان می افکند ؛ ناچار در برابر آن می ایستی و از زیر بارش شانه خالی می کنی . اما اگر جهان قانونمند و رابطه های پیچیده را باور کردی ، آن وقت دقت و حذر در تو زنده می شود و تو در این کویر مبهم و جنگل تاریک ، به دنبال آشنا و آگاهی می گردی که به تو بگوید از کجا بیا ، از کجا نرو، بکن و نکن ها را انتظار می کشی ؛ چون پیچیدگی راه و حجم خطر و آشناییِ جلودار را می دانی و محبت و رافت او را دیده ای و امامت و رسالت او را باور کرده ای .
《بار سنگین تکالیف》هنگامی بر تو سبک می شود که تو خودت و جهان و آدم ها و رابطه پیچیده این ها را شناختهباشی و به نارسایی غریزه و علم و عقل و وجدان خودت رسیده باشی . این جاست که منتظر رسولِ امین می مانی و به دنبال او می روی ؛ تا از خداوند مهربان آگاه ، برای تو حرف ها را بیاورد و پیام ها را بخواند . این 《شناخت و معرفت》اسلام است . و همین که در دل تو و در احساس تو نشست ، ایمان است و آنجا که به عمل پیوست و بار داد ؛ تقوا و اطاعت است . مذهب ، شناخت و عشق و عمل را با هم دارد و گر نه《عمل های بی معرفت》 و امر و نهی و بکن و نکن های مزاحم و عصیان ساز و نفرت زاست .
نامه های بلوغ ، علی صفایی حائری ، ص ۷۴