بچه اگر عاشق پدر نباشد، عاشق دین پدر نمیشود.
? *پدر باید اینطوری فرزندش رو تربیت کنه…*
? آیت الله حائری شیرازی
پدر باید با بچه رفیق و هم بازی باشد و رفیق اول بچه باشد. بچه باید بتواند با پدرش راحت حرف بزند.
اگر پدری رفیق اول فرزندش نباشد، هر چه پدر میگوید میرود با رفیق اولش طرح میکند اگر او تایید کرد میپذیرد، و گرنه تایید نمیکند.
بچه اگر عاشق پدر نباشد، عاشق دین پدر نمیشود.
خوراک جذابی که منتظرش بودی!
خوراک جذابی که منتظرش بودی!
✍? روزانه انبوهی از مطالب دروغ و بیپایه و اساس در فضای مجازی منتشر میشه.
? خیلیا، مثل آب خوردن، این مطالب رو باور میکنن!
?? و میلیونها چت و کامنت درباره اون مطلب، روانه فضای مجازی میشه.
⁉️ اما چرا بعضیا سادهلوحانه هر چیزی رو باور میکنن؟ ?
?? چون نویسنده و طراح این مطالب، دقیقا چیزی رو منتشر میکنه که مخاطب «دوست داره» دنبال کنه!
⚙️ طراحان چرندیات مجازی، مخاطبان خودشونو خوب میشناسن و دقیقا محتوایی رو نشر میدن که مخاطب منتظرش بوده…
? یه خوراک جذاب برای ذهن مخاطبِ هدف. ?
✅ مردم اساسا دوست دارن مطالبی که در جهت تمایلات و افکارشون هست، بپذیرند و باور کنند.
? یعنی اگه یه مطلب، ذهنیت ما رو تایید کنه، ناخداگاه، دوست داریم، اون خبر رو باور کنیم، قبل از اینکه راست و دروغش مشخص بشه.
? حالا فقط کافیه یکی بیاد دقیقا همون مطلبی رو منتشر کنه که افکار ما رو تایید میکنه.
مطلبی که تصورات فعلی ما رو کامل میکنه.
⬅️ فرض کنید شخصی نسبت به سپاه پاسداران ذهنیتی منفی داره، این شخص اگه با مطلبی علیه سپاه برخورد کنه، به احتمال زیاد، سریع اون خبر رو میپذیره.
?? و حس میکنه برای درستیِ طرز فکرش، مدرک پیدا کرده.
? حالا راهکار چیه؟
ساده است؛ هر چیزی رو باور نکنید.
?? جدا از اینکه در جهت ذهنیت شما باشه یا نه.
?? در راستای سلیقه، اعتقاد و طرز فکر شما باشه یا نه.
✔️ به خودتون فرصت بدید تا راست و دروغش معلوم بشه.
?? پس اگه با سپاه مشکل داری، دلیل نداره هر مطلبی ضد سپاه خوندی، باور کنی.
?? اگه از آمریکا بدت میاد، قرار نیست هر چی علیهاش منتشر شد، درست باشه./جریان ارزشی لبیک
ــــــــــــــــ
? در پرتگاه مجازی، مجهز باش…
حواست به دیر و زودای زندگیت باشه، عقربههای ساعت با اراده تو به عقب برنمیگردن!
?یه لیوان نسکافه از فلاسک ریختم و مانتوی سفیدمو پوشیدم و طبق عادات این سالها سلانه سلانه رد خط آبی روی زمین را گرفتم از پلهها رفتم پائین، توی پاگرد طبقهی اول دیدمش، از همراهای بیمارا بود لابد، نشسته بود روی پلهها، سر و وضعش اونقدری به هم ریخته بود که حتی توی بیمارستانم عجیب به نظر برسه، از چشمای قرمز و پف کردهش معلوم بود گریه کرده، صورتش هنوز خیس بود…
?سرشو هر از گاهی محکم میکوبید به دیواری که بهش تکیه کرده بود و با صدای گرفته و خَشدارش بیرمق زیر لب چیزی میگفت. باید بیتفاوت از کنارش رد میشدم و به راهم ادامه میدادم اما نتونستم؛
?نزدیکتر رفتم و با احتیاط گفتم: “حالتون خوبه؟!”
سرشو بلند کرد و نگاه بیتفاوتی انداخت بهم، یخ بندون بود توی چشماش!
لیوان نسکافه رو گرفتم سمتش “میخورین؟! نسکافه ست!”
دو قطره اشک از چشماش چکید پایین ولی با ذوق خندید
“نسکافه دوست داره، ولی این اواخر نمیخورد، میترسید بچهمون رنگ پوستش قهوهای بشه!”
بلند زد زیر خنده، سعی کردم بخندم
?دوباره به حرف اومد: “همه چی خوب بودا، خوشبخت بودیم! زن داشتم، یه خونهی نقلی داشتم، بچهمونم داشت به دنیا میاومد، همه چی داشتم. ولی امروز صبح که بلند شدم دیگه هیچی نداشتم!
?بهش گفتم، من پسر میخوامااا، رفتیم سونوگرافی، دختر بود! به شوخی گفته بودم ولی جدی گرفته بود، دیشب قبل خواب پرسید: حالا که پسر نیست دوستش نداری بچه مونو؟! در دهنمو گِل بگیرن که به مسخره گفتم نه که دوستش ندارم، بعدِ زایمانت خودت و دخترتو جا میذارم توی بیمارستان و فرار میکنم خودم!
ایراد گرفتن از شیعیان موجب ناراحتی ائمه و خدا می شود
? ايراد گرفتن از شيعيان، موجب ناراحتي ائمه و خدا مي شود، مانند بچه اي كه اگر از نوشته يا نقاشي اش ايراد بگيرند، تا مدت ها از آن دلخورمي ماند.
? عارف بالله مرحوم دولابي:
اگر از مشقي كه يك بچّه دبستاني نوشته يا نقّاشي كه كشيده است ايراد بگيري چنان به او بر مي خورد و اخم مي كند و از تو ناراحت مي شود كه ممكن است تا چهل سال بعد هم يادش نرود و بالاخره تلافي كند و تو را به همان خاطر بزند كه چرا صنع او را نكوهش كردي.
? بچّه كه اين طور است، خدا و اولياء خدا چطور؟ آيا جا دارد كه از صنع آنها ايراد بگيري؟ شيعيان و دوستان اميرالمؤمنين بچّه و فرزند و مصنوع ائمّه اند. اگر از آنها ايراد بگيري به صانع و خالق آنها بر مي خورد و آن وقت خودت ضرر مي كني.
? مصباح الهدي _ مهدي طيب _ جلد: 1 صفحه: 398
قرار شبانه با حضرت یار
?قرار شبانه?
✍️روایـت اسـت کـه :
هـر زمـان جـوانـی دعـای فـرج ِ مـهـدی (عـج) را زمـزمـه کـند هـمزمان امـام زمـان دسـتهـای مـبـارکـشـان را بـه سـوی آسـمـان بـلـنـد مـی کـنـند و بــرای ِ آن جـوان دعـا مـیـفـرمـایند…
چـه خـوش سـعـادتـند کـسـانـی کـه حـداقـل روزی یـک بـار دعـای ِ فـرج را زمـزمه می کـنند ..
?پس این توفیق را از خود دریغ مکن?
?بياد مولا به رسم هر شب ?
?بسم الله الرحمن الرحيم?
?الـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ،✨
?وبَرِحَ الْخَفاءُ ،✨
?وانْكَشَفَ الْغِطاءُ ،✨
?وانْقَطَعَ الرَّجاءُ ✨
?وضاقَتِ الاْرْضُ ، ✨
?ومُنِعَتِ السَّماءُ ✨
?واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ،✨
?واِلَيْكَ الْمُشْتَكى ،✨
? وعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ؛✨
?اللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ،✨
?اولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا ?طاعَتَهُمْ ،✨
? وعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم✨
?ففَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريبا✨
? كلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛✨
?يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ ✨
?اكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ ، ✨
?وانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛✨
?يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛✨
?الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، ✨
?ادْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، ✨
?السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،✨
? الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛✨
?يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ،✨
?بحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ?
و برای سلامتی محبوب
?اللّـهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه في هذِهِ السَّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَة وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْنا حَتّى تُسْكِنَهُ اَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طویلا…?
مواظب باشیم برای دو لقمه بیشتر؛ *علی فروش نشویم.*
#تلنگر
⭕️حضرت علی (ع) بعدازدرگذشت ابوذر غفاری نزد اصحاب خود فرمودند:
?من دلم خیلی بحال ابوذر می سوزد خدا رحمتش کند.
اصحاب پرسیدند چطور ؟
مولا فرمودند:
آن شبی که به دستور عثمان ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با عثمان بیعت کند.
ابوذر خشمگین شد و به مامورین گفت:
شما دو توهین به من کردید;
اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید’
دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟
شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من علی فروش شوم؟
تمام ثروت های دنیا را که جمع کنید و به من بدهید با یک تار موی علی عوض نمی کنم.
آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.
مولا گریه کردند و فرمودند:
به خدایی که جان علی در دست اوست قسم ،آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان عثمان محکم بست سه شبانه روز بود او و خانواده اش هیچ نخورده بودند.
مواظب باشیم برای دو لقمه بیشتر؛ در این زمان *علی فروش نشویم.*
#زنگ_تفکر
لقمان حکیم گوید:
روزی در کنار کشتزاری از گندم ایستاده بودم خوشه هایی از گندم که از روی تکبر سر برافراشته و خوشه های دیگری که از روی تواضع سر به زیر آورده بودند نظرم را به خود جلب نمودند و هنگامی که آنها را لمس کردم،
•• شگفت زده شدم ••
خوشه های سر برافراشته را تهی از دانه
و خوشه های سر به زیر را پر از دانه های گندم یافتم
با خود گفتم: در کشتزار زندگی نیز چه بسیارند سرهایی که بالا رفته اند اما در حقیقت خالی اند
چرا «ألا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلوبُ»
✨﷽✨
? هــــــو الغـــــنی ?
✍️اگر یک شخص غنی که به او اطمینان و اعتـماد داری به تو بگوید: «نگران نباش و غصّهی بدهی هایت را
نخورخیالت راحت باشد، من هستم؛»
ببین این حرف او چقدر بهتو آرامش می بخـشد و راحت می شـــوی!
خدای مهربان که غنی و تواناست به تو گـــــفته است ↶↶↶
«ألَیـــــسَ اللهُ بکافٍ عَـــــبدَهُ» آیا خــ♡ـداوند برای کفایت امور بندهاش بـــس نیست؟
یعنی ای بنـدهی من بـرای همهی کسری و کمبودهای دنیوی و اخرویات من هستم این سخـن خدا چقدر انسان را راحت می کند و به او آرامــش می بخـــــشد؟!
?لذاستکه فــــرمود↶↶↶
«ألا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلوبُ» دلها با یاد خـــــدا آرام میگـیرد.
تنها راه حل گرفتاری های مادی و معنوی
♨️تنها راه …
?امام زمان(عجل الله) در هیچ حالی ما را فراموش نمیکند، ما هم سزاوار نیست حضرت را فراموش کنیم.
*در توسلات، توجهات و گرفتاریهایمان، آن حضرت را صدا بزنیم.*
?خدا میداند اگر راه حل برای گرفتاریهای مادی و معنوی میخواهید، باید یابن الحسن بگویید.
*?انشاءالله مورد عنایت قرار میگیرید. چون ایشان ملاذ و ملجأ شیعه هستند؛ هیچ جای دیگر هیچ راهی جز این نیست.*
?آیت الله ناصری
*در آغوش خدا باشید*
رهبر واقعی کسی است که .................
?اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم?
?رهبر واقعی کسی است که افراد رهبری او را در قلبهای❤️ خود پذیرفته باشند، با دستور دادن و قرارداد گذاشتن که نمیتوان رهبری کرد.
?آدمها وقتی حرفهای کسی را گوش میدهند که خیرخواهی و دلسوزی او را دیده باشند، کسیکه خودش برایش مهم است و در کارهای مختلف به دیگران توجهی ندارد و حرفهایش برای رسیدن به منافع شخصی است، طبیعتا دیگران را از خود رانده و کسی به دوستی با او هم تمایل ندارد، چه برسد به آنکه بخواهد برای او شأن رهبری قائل شود?
⬅️مفهوم «ولایت» در قرآن نیز برخاسته از مفهوم محبّت است و تا این محبّت نباشد، «ولایت» محقق نمیشود.
?کسیکه در زندگیاش خدا مهم باشد و «دوستداشتنهایش» را فدای «خدا دوست دارد»ها کرده باشد، دیگر در ارتباط با دیگران به دنبال منافع شخصی نیست، او میتواند دیگران را حتی از خودش هم بیشتر دوست داشته باشد.
این رسم رهبران الهی است?☺️
#مقتدر_و_متواضع_فقط_برای_خدا
#دلسوز_و_خیرخواه_مردم
چه چیز را باید اصلاح کرد تا راست قامت شد...
ایستادندر پیشگاه خدا آن هم با افتخار و با اطاعتی کامل ،در صورتی اتفاق می افتد که فرد خود را از حرص و طمع به دنیا و منافع آن حفظ کند.
اگر چنین نکند با هر محرومیتی به بی تابی رو می آوردو با هر دریافت خیری خود را حریص نشان می دهد و بخل را پیشه خود می کند.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا(۱۹)
إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا(۲۰)
وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا(۲۱)
اگر انسان هلوع خلق شده است بنا نیست که این صفت را در خود حفظ کندبلکه باید از این ویژگی رها شود و با فعال کردن عقل خود به صورت شایسته با حوادث برخورد کند.
کسی می تواند با حوادث به صورت شایسته برخورد کند که وقتی با بدی ها و خوبی ها رو برو شود منطقی و با خِرَد باشد، نه بی تاب و کم جنبه.
برای تشخیص صفت هَلوع در خود…
برای اینکه بتوانیم از صفت هلوع بودن در خودمان مطلع بشویم لازم است این صفت را به خوبی بشناسیم . یکی از مواقفی که این صفت را می شود شناخت مشاهده رفتارهای کودکان است.
بچه ها خیلی زود به نهایت و انتهای ظرفیتشان می رسند و بی تابی می کنند .فقط کافی است اسباب بازی آنها را از دستشان بگیری، ممکن است از شدت ضجه و گریه نَفَسشان بند بیاید وصورتشان سیاه بشود . این شدت از ناراحتی و احساس از دست دادن برای یک انسان بالغ، شاید وقتی به وجود بیاید که یک عزیزی را از دست داده باشد .بچه ها به همین نسبت زود هم راضی و هم خوشحال می شوند.
در مقابل، یک انسان راست قامت، خیلی زود به انتهای ظرفیتش نمی رسد و به اصطلاح با جنبه و خود دار است.
?اولین عدم تعادل در هر کسی فاصله افتادن بین علم و عمل اوست . فاصله تَلَقیاتی که از خود دارد و آنچه در واقع از فرد بروز می یابد.
? کتاب خاص تر شدن برای خدا/انتشارات قرآن و اهل بیت نبوت(علیهم السلام)
قانون جذب
#قانون_جذب
▪️همواره شادی، قدرت و موفقیت را در وجود خود زنده نگه دارید.
▪️ از افکار منفی به شدت دوری کنید. با حفظ آرامش، ذهن خود را از منفی گرایی منحرف سازید و آنها را با افکار سازنده و شادی بخش جایگزین سازید.
▪️در هنگام صحبت کردن با دیگران از لغاتی استفاده کنید که حس احترام، شادی و موفقیت را در آنها زنده کند.
▪️پیش از اینکه هر یک از پروژه های خود را عملی کنید، نتیجه موفقیت بخش آن را در ذهن خود مجسم کنید، اگر این کار را با تمرکز و ایمان کامل انجام دهید، مطمئناً از نتیجه بدست آمده شگفت زده خواهید شد.
▪️با افرادی معاشرت کنید که خودشان منشا نیروهای مثبت هستند.
▪️ هنگام نشستن و یا راه رفتن کمر خود را راست نگه دارید، این امر توانایی های ذاتی و اعتماد به نفس شما را افزایش می دهد.
▪️پیاده روی کنید و ورزش های دیگری انجام دهید. این امر حس مثبت گرایی را در وجود شما زنده نگه می دارد.
خوشحالی یعنی ............
?خوشحالی یعنی اطمینانی درونی به این که درد و رنج و سختی و بیماری و مرگ، جزء لاینفک زندگی است اما هیچ کدام از آن ها نمی تواند مرا از پا بیندازد.
?خوشحالی یعنی میل به زندگی علی رغم علمِ به فانی بودنِ همه چیز؛
?خوشحالي یعنی در سختی ها لبخند زدن؛
خوشحالی یعنی آگاهی از توانمندی بزرگ ما برای به دوش کشیدنِ مشکلات؛
?خوشحالی یعنی بعد از هر زمین خوردن هم چنان بتوانیم بلند شویم، بعد از هر گریه هم چنان بتوانیم بخندیم و لبخند بر لبِ دیگر هم نوعان بیاوریم؛
?خوشحالی یعنی حضورِ کاملِ ما در هستی،
خوشحالی یعنی هم چون رود، جاری بودن و در حرکت بودن، عبور کردن و به عظمتی بی پایان چشم دوختن؛
?خوشحالی یعنی توانایی ما به گفتنِ یک آريِ بزرگ به زندگي؛
?خوشحالي يعنی ادامه دادن….?
جواب ابلهان خاموشی است
روزی شیخ الرئیس ابو علی سینا وقتی از سفری باز میگشت، اسب را بر درختی بست و برایش کاه ریخت و سفره پیش خود نهاد تا چیزی بخورد.
روستایی سوار بر الاغ آنجا رسید از خرش فرود آمد و خر خود را پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خود را به شیخ نهاد تا بر سفره نشیند.
شیخ گفت:« خر را پهلوی اسب من نبد که همین دم لگد زند و پایش را بشکند.»
روستایی آن سخن را نشنیده گرفت با شیخ به نان خوردن مشغول گشت، ناگاه اسب لگدی زد.
روستایی گفت:« اسب تو خر مرا لگد زد.»
شیخ ساکت شد و خود را لال ظاهر نمود
روستایی او را کشان کشان نزد قاضی برد قاضی از حال سوال کرد شیخ همچنان ساکت ماند
قاضی به روستایی گفت:« این مرد لال است»
روستایی گفت:« او لال نیست بلکه خود را لال ظاهر ساخته تا اینکه تاوان خر مرا ندهد، پیش از این با من سخن گفته»
قاضی پرسید:« با تو سخن گفت؟ چه گفت؟ »
او جواب داد:«گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد بزند و پایش بشکند»
قاضی خندید و و بر دانش شیخ آفرین گفت.
شیخ پاسخی گفت که زان پس در زبان پارسی مثل گشت: « جواب ابلهان خاموشی است»
از سندرم سیندرلا چه می دانید ؟
دخترها را پرورش می دهیم. زمانی که دختر 3 ساله در عروسی با لباس سفید می رقصد می گوییم: «انشاءالله عروس شوی!» زمانی که 15 ساله شد گفته می شود: «کی می شود که خوشبختی تو را ببینم دخترم؟!» زمانی که 25 ساله شد در عروسی گفته می شود: «انشاءالله که بخت تو هم باز شود!» یعنی چه؟ یعنی اینکه در این دوران بخت تو بسته بود و یک رویدادی رخ می دهد و ناگهان درهای سعادت باز می شود و تو از فردای روز ازدواج خوشبخت می شوی!
سندرم سيندرلا یعنی همین؛ یعنی اینکه سواری با اسب های سفید و کالسکه طلایی به دنبال دختر می آید و خوشبختش می کند.
با این تفکر سیندرلایی پس من از فردای عقد نیازی به تلاش ندارم و همه چیز مهیاست و نیازهای من برآورده خواهد شد!
یعنی آموزشی داده نشده که از فردای ازدواج، زندگی مانند موتور هندلی خواهد بود که شما باید تا 50 سال این هندل را صبح اول وقت و در هوایی زمستانی که اتفاقا موتور یخ زده بایستی با زور و بدبختی روشن کنید و تا شب بچرخانید تا صبح فردا که دوباره این فرایند تکرار خواهد شد… زندگی به این صورت نیست که همینطوری چرخ آن بچرخد!
برگرفته از سمپوزیوم درمان های شناختی رفتاری / دکتر سلیمی
اون قدیما ... فتأمل
دیدید بعضی رستوران ها یا کبابی ها مخصوصا رو منقلشون دم در دنبه یا چربی خاصی رو کباب میکنند تا بوش تو پیاده رو بپیچه و افراد هوس کنند بیان بخرن
یا میزشون رو تو معرض دید عابران قرار می دن و رو شیشه شون رونمی پوشونن که غذا خوردن مشتری ها دیده بشه
چطوری دلشون میاد؟
وقتی کسی غذایی رو هوس کنه و بهش نرسه از آهش نمی ترسن؟
قدیما رستوران دارها مرام داشتند… رو شیشه رستوران رو از قسمت میز تا صورت رو برچسب می زدند که بقیه تصویری از غذا خوردن نبینند دلشون بخواد
قدیم کسی تو خیابون می خواست چیزی بخوره می رفت یه گوشه ای که کسی نبینه، خوردنیش یا نوشیدنیش رو می خورد.
آخه اون رهگذر چه گناهی کرده که باید مرغهای چرخان بریان رو ببینه؟ دیدن صحنه گاز زدن یک ساندویچ گنده برای اون رهگذر چه حسی رو میده؟
تو فرهنگ دینیمون هست که داری غذا می خوری مخلوق دیگه ای بلا نسبت مثل سگ مثلا اگر داره نگاه میکنه باید از غذات بهش بدی!
حالا کار به جایی رسیده که با خوردنمون هم پز میدیم.
حاج مرشد چلویی از اون عرفای صاحب دل بود که وقتی شاگرد مغازه ها میومدن برای اوستاشون غذا بگیرن می نشوندشون یه دست غذای مجانی هم به اونها میداد که وقتی اون غذای خوش عطر و طعم رو می برن دلشون نخواد!
قدیم وقتی بچه ای خوردنی داشت و جلوی بقیه می خورد و به کسی نمی داد بقیه بچه ها بهش می گفتند : زهرم توشه” یه اصطلاح ساده و بامزه است به ظاهر، اما کلی معنا توش نهفته است…. که اشاره به اثرات و عوارض ظاهری و باطنی این آه روی فرد داره.
فتأمل…
دنیا جای خطرناکیه
دنیا جای خطرناکیه
نه بخاطر کسایی که کار بد میکنن
بلکه بخاطر اونایی که میبینن
و کاری نمیکنن
میان آدم ها باید عاقلانه زندگی کرد
آدم ها فقط آدمند
نه کمتر، نه بیشتر
اگر کمتر از آن چیزی که هستندنگاهشان کنی آنها را شکسته ای
و اگر بیشتر حسابشان کنی آنها تو را می شکنند
میان آدم ها باید عاقلانه زندگی کرد
کیفیت ترافیک برای شما چگونه است ؟
موندن توی ترافيك براى همه آدمها يك جور نيست
اينكه توى چه ماشينى نشسته باشى
چه كسى كنارت باشه، چه حرفهايى زده بشه
چه نگاه هايى رد و بدل بشه
همه اینا باعث میشه
كيفيت ترافيك براى همه يكسان نباشه …
کیفیت ترافیک زندگی شما چطوریه؟
نگاهي به نامه شهيد رئيس علي دلواري به آيت الله مجاهد برازجاني
يکي از معدود اسنادي که از شهيد رئيس علي دلواري بر جاي مانده، نامه آن شهيد حماسه ساز به روحاني پيشتاز در مبارزه با انگليس، آيت الله مجاهد برازجاني است. اين نامه از وجوه مختلف قابل بررسي است و از آن ميان، يکي نوع نگارش و ادبيات نامه است. چنانچه از نگارش اين مکتوب پيداست، نگارنده به ادبيات زمان خود تسلط خاصي داشته است. اين نشان مي دهد که رئيس علي فردي مطلع و اهل مطالعه بوده است……