نفرین امام حسن مجتبی (ع) و گرفتار شدن مرد ناصبی
بعد از داستان صلح حضرت با معاویه، مشاور معاویه، عمروعاص، از امام حسن علیه السلام خواست که در میان سربازان دو سپاه سخنرانی نماید . حضرت با استفاده از فرصت به دست آمده به سخنرانی مبادرت ورزید و بعد از حمد و ستایش الهی، به معرفی خود پرداخت و خود را امام و پیشوای واقعی معرفی نمود، و اضافه کرد که ما خانواده دارای کرامات، و مورد عنایت الهی می باشیم; ولکن چه کنم که از حقم محروم شدم … .
معاویه از نتایج سخنان حضرت احساس وحشت کرد; لذا از او خواست که سخنان خود را قطع نماید، حضرت نیز مجبور شد سخنرانی خود را نیمه تمام گذارد . وقتی آن حضرت نشست، عده ای به او جسارت کردند . از جمله، یک جوان ناصبی از بین مردم از جا بلند شده و به حضرت امام حسن علیه السلام و پدر بزرگوارش اسائه ادب نمود . تحمل آن همه فحاشی و تحقیر، سخت بر حضرت گران آمد و از طرف دیگر امکان داشت موجب شک و تردید راهیان ولایت و امامت گردد; بنابراین، حضرت دست به دعا برداشت و عرضه داشت: «اللهم غیر ما به النعمة واجعله انثی لیعتبر به; خدایا نعمت [مردانگی] را از او سلب کن، و او را همچون زنان قرار بده تا از آن عبرت بگیرد .» دعای حضرت مستجاب شد و جسارت کنندگان در آن مجلس شرمنده شدند .
معاویه به عمروعاص رو کرد و گفت: تو به وسیله پیشنهاد خودت مردم شام را گرفتار فتنه کردی، و آنان به وسیله سخنرانی و کرامت او بیدار شدند . عمروعاص گفت: ای معاویه! مردم شام تو را به خاطر دین و ایمانشان دوست ندارند، بلکه آنان طرفدار دنیا هستند و شمشیر و قدرت و ریاست نیز در اختیار تو قرار دارد; لذا نگران موقعیت خود نباش .
ولی به هر حال، مردم از اثر نفرین امام حسن علیه السلام باخبر شدند و از این امر تعجب می کردند، سرانجام جوان نفرین شده از کار خویش نادم و پشیمان گشته، با همسرش در حالی که گریه می کردند، نزد امام حسن علیه السلام آمدند و از پیشگاه حضرت درخواست عفو و بخشش نمودند، حضرت نیز توبه آنها را پذیرفته، بار دیگر دست به دعا برداشت و از خداوند خواست که جوان نادم به حال اول خود برگردد، و چنین هم شد
?? منابع
بحارالانوار، ج ۴۴ ص ۹۰ - ۹۱ ح ۴ خرائج راوندی، ج ۱ ص ۲۳۷
اثباة الهداة، ج ۲ ص ۵۵۷ شماره ۱۰
امام حسن مجبتی (ع) و سخن گفتن با دشمن خدا در کودکی
در سال ششم هجری قراردادی بین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و کفار قریش منعقد گردید که بعدها به صلح حدیبیه معروف شد . یکی از مواد صلح نامه این بود که هر دو سپاه می توانند با هر قبیله ای که بخواهند پیمان دوستی امضاء کنند . بر این اساس، رسول خدا صلی الله علیه و آله با قبیله «خزاعه » پیمان دوستی بست
در سال هشتم هجری یکی از افراد قبیله بکر که هم پیمان کفار قریش بود، نسبت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله جسارت کرد، و شخصی از قبیله خزاعه او را در مقابل جسارتش سرزنش نمود و از رسول اکرم صلی الله علیه و آله دفاع کرد . آن گاه، با هم درگیر شدند و کفار قریش نیز به کمک قبیله هم پیمان خود «بکر» وارد صحنه گردیده و در نتیجه یک نفر از افراد قبیله «خزاعه » را کشتند و بدین وسیله صلح حدیبیه نقض گردید
کفار قریش از این نقض معاهده پشیمان گشته، ابوسفیان را برای عذرخواهی و تجدید قرارداد به محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرستادند ابوسفیان به حضور آن حضرت رسید و درخواست امان و تجدید پیمان نمود، ولی آن حضرت به سخنان او ترتیب اثر نداد .
ابوسفیان به ناچار به نزد امیرمؤمنان، علی علیه السلام شرفیاب شد و از وی درخواست نمود که در نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شفاعت نماید . علی علیه السلام در جواب فرمود: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با شما پیمانی بست و هرگز از پیمانش برنمی گردد … در این هنگام، امام حسن علیه السلام که کودک خردسالی بود، به حضور پدر آمد و ابوسفیان خواست که علی علیه السلام اجازه دهد فرزندش حسن، نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از ابوسفیان شفاعت کند به نقل تاریخ امام حسن علیه السلام، این سخنان را شنید، «فاقبل الحسن علیه السلام الی ابی سفیان وضرب احدی یدیه علی انفه والاخری علی لحیتیه ثم انطقه الله عزوجل بان قال یا اباسفیان قل لا اله الا الله محمد رسول الله حتی اکون شفیعا فقال علیه السلام الحمد لله الذی جعل فی آل محمد من ذریة محمد المصطفی نظیر یحیی بن زکریا وآتیناه الحکم صبیا پس امام حسن نزد ابوسفیان رفت و با یک
دست بر بینی او و با دست دیگر بر محاسن او زد و خداوند او را به زبان آورد تا بگوید: ای ابوسفیان بگو جز خدای یکتا خدایی نیست و محمد رسول خداست، تا من شفاعت کنم سپس آنگاه علی علیه السلام که با شنیدن سخنان فرزندش فوق العاده خوشحال شده بود فرمود سپاس خداوندی را سزاست که در ذریه محمد برگزیده، مانند یحیی بن زکریا قرار داد که در کودکی از جانب خداوند به او حکمت عطا گردید و خداوند در مورد ایشان فرمود در کودکی به او حکمت دادیم
?? منابع
مریم ۱۲
کامل ابن اثیر، ج ۲ ص ۲۳۹ - ۲۴۱
مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴ ص ۶ بحارالانوار ج ۴۳ ص ۳۲۶
خرائج راوندی، ج ۱ ص ۲۳۶ شماره ۱
توصیه رمضانیه از اسوه اخلاق، حضرت آیت الله مشکینی
احترام خاص به روزه داران
?حضرت آیت الله مشکینی رحمه الله فرمودند:
تمام عبادات، هم عمل قلبی دارند و هم عمل بدنی.
◀️ امّا روزه، یک اختصاصی دارد. در روزه، همه اش عمل قلب است و عمل بدنی ندارد.
روزه، عبارت از آن تصمیم گیری قلبی شماست،
یعنی آن تصمیم گیری شما؛ امّا بدن، هیچ عملی ندارد. پس روزه فقط عمل قلبی است. فلذا روزه با دیگر عبادات، این فرق را دارد
◀️پیامبر گرامی می فرماید: در بهشت یک دریچه ای وجود دارد که اسمش ریان است.
راهی است که تنها روزه داران از آن وارد بهشت می شوند
و وقتی که روزه داران وارد می شوند،
آن در را می بندند و کسی دیگر از آن جا وارد نمی شود
و این، یک احترام خاص برای روزه داران است
ماه رمضان ماه خودسازی...
ماه رمضان ماه خودسازی…
وقتی کاری انجام نمی شه، حتما خیری توش هست.
وقتی مشکل پیش بیاد ، حتما حکمتی داره.
وقتی تو زندگیت ، زمین بخوری حتماً چیزی است که باید یاد بگیری.
وقتی بیمار میشی ، حتماً جلوی یک اتفاق بدتر گرفته شده.
وقتی دیگران بهت بدی می کنند ، حتماً وقتشه که تو خوب بودن خودتو نشون بدی.
وقتی اتفاق بد یا مصیبتی برات پیش میاد ، حتماً داری امتحان پس میدی.
وقتی همه ی درها به روت بسته میشه، حتماً خدا می خواد پاداش بزرگیبابت صبر و شکیبایی بهت بده.
وقتی سختی پشت سختی میاد ،حتماً وقتشه روحت متعالی بشه.
وقتی دلت تنگ میشه ، حتماً وقتشه با خدای خودت تنها باشی…
ﺭﻭﺯﻩ ﯼ ﭘﺮﻫﯿﺰ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ !
ﺭﻭﺯﻩ ﯼ ﭘﺮﻫﯿﺰ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ !
ﭘﺮﻫﯿﺰ ﺍﺯ ﻗﻀﺎﻭﺕ ، ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻍ ،
ﺍﺯ ﺭﯾﺎ ، ﺍﺯ ﺗﻬﻤﺖ ،ﺩﻭﺭﻭﯾﯽ ،
ﺍﺯ ﻧﯿﺮﻧﮓ ، از کینه ،از کینه ، و از کینه ……
ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺗﺎ ﺑﻮﺩﻩ
ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ
ﻭﻟﯽ ﻫﺮﮔﺰ ﺭﻭﺯﻩ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ..
در کدام صف قرار دارید ؟؟؟؟
بعضی از مردم از دین فقط نامش رو به همراه دارند دین لق لقه زبانشان هست
امام حسين عليه السلام: اِنَّ النّاسَ عَبيدُ الدُّنْيا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ يَحوطونَهُ ما دَرَّتْمَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّيّانونَ؛
به راستى كه مردم بنده دنيا هستند و دين لقلقه زبان آنهاست، تا جايى كه دين وسيلهزندگى آنهاست، دين دارند و چون در معرض امتحان قرار گيرند، دينداران كم مى شوند.
ظاهرا اهل نماز هستند اما در سپاه معاویه هستند در صف دشمن قرار دارند
در مدینه امام حسین علیه السلام را یاری نکردند بهانه شان این بود که امام تنهاست نباید یا یزید در بیفتد لذا با امام همراهی نکردند
در کوفه نائب امام حسین مسلم را یاری نکردند به بهانه اینکه مسلم که معصوم نیست و امام نیست تا با او همراهی کنیم و با ابن زیاد بجنگیم اگر امام حسین بود با او همراهی می کردیم مسلم را تنها گذاشتند
نتیجه این شد که همین کوفیان که نائب امام را همراهی نکردند در کربلا در مقابل خود امام ایستادند و اورا به شهادت رساندند
یاد مان باشد الان زمان غیبت است و نائب امام زمان نیاز به کمک دارد و ما در ورطه آزمایشیم
نکنه خدای ناکرده نائب امام را تنها بزاریم ودر صف ابن زیاد قرار بگیریم
اگر شاه هم بود همینقدر پیشرفت می کردیم....
همش می گویند ایران بعد از انقلاب این همه پیشرفت کرده ، خوب بعد از گذشت سی سال اگر شاه هم بود ما به این پیشرفت ها میرسیدیم و شاید هم بیشتر؟؟!!
پاسخ :
اولا این یک فرضیه است ، دوما برای اینکه غلط بودن آن را اثبات کنیم به برخی نکات مقاله فهوی حسین روزنامه نگار مصری که ایران را با برخی کشور ها بخصوص با مصر مقایسه کرده اشاره می کنیم:
1 برابری ایران و مصر سی سال پیش
مصر و ایران بیش از سی سال پیش در فضای بین الملل در یک سطح بودن و هر دو پادشاهی بودند ، ایرانیان انقلاب کردند راه مبارزه را انتخاب کردند، اما مصر راه سازش با آمریکا را در پیش گرفتیم و پادشاهی ماندیم. (مانند بسیاری از کشور های منطقه)
مصر هر سال ۴ میلیارد کمک بلاعوض از آمریکا می گرفت و ایران تحریم و فشار های سیاسی، اقتصادی و جنگ …
تصاویری كمتر دیده شده از امام خمینی در پرواز 12 بهمن 57
امام خمینی و همراهان در پرواز بهمن 57 ساعاتی قبل از ورود به خاك ایران.
در غیاب تو ....
وقتی که تو نیستی
دنیا چیزی کم دارد
مثل کم داشتنِ یک وزیدن، یک واژه
یک ماه!
من فکر می کنم در غیاب تو
همه ی خانه های جهان خالیست
اللهم عجل لولیک الفرج
موروثی شدن خلافت توسط معاویه/منطق بنی امیه بر سیادت بود
*****حکومتداری معاویه به عنوان کسی که مدعی خلافت پیامبر (ص) است چه تفاوتی با زمان آن حضرت دارد. یعنی معاویه برای رسیدن به اهداف خود تا چه اندازه از ارزشهای آن دوران فاصله گرفت؟
برای پاسخ به این سوال اول باید ببینیم پیامبر (ص) چه نگاهی به نظام سیاسی حاکم داشتند. نظام پیامبر متکی بر ولایت است و نگاه پیامبر یک نگاه ولایی است و یک منظومه دارد که نقطه کانونی آن امت است نه قبیله یا جناح خاص. و این امت باید با دو ویژگی سامان پیدا کند، اولی عدالت است یعنی قسط که طبق آیه قرآن پیامبران برای این آمدهاند که نه فقط خودشان عادل باشند بلکه جامعه را برای عدالت تربیت کنند. عدالت به معنی توزیع عادلانه ثروت و قدرت و منزلت است. دومی عقیده است که عبارت است از باور متکی بر دلیل که آگاهانه و آزادانه انتخاب شده باشد. «لااکراه فی الدین» نیز همین را بیان میکند.
در نظام سیاسی هم بیعت اختیاری هست، حتی پیامبر در زمانهای مختلف از مردم بیعت اختیاری گرفته است. در دوره بعد از پیامبر ولایت با این مفهوم تبدیل به خلافت میشود. عدالت هست هر چند توزیع نابرابر فتوحات وجود دارد و عقیده هم با نوعی مشکل مثل شکلگیری نوعی تعصبات و …روبرو میشود ولی در هر حال شکلی از ولایت سعی شده است حفظ شود.
اما معاویه این منظومه را کاملا وارونه میکند و ولایت و خلافت را به ملوکیت تبدیل میکند. سلطنتی کاملا موروثی که در آن قبیله جای امت مینشیند. در بین قبایل هم قریش حرف اول را میزند. نظام عطا ،پول، هدیه و توزیع قدرت بر اساس قبیله شکل میگیرد. عدالت کاملا امحا میشود و سیستم بی عدالتی تئوریزه میشود، عقیده به سمت تعصب و باورهای کور و پذیرشهای بی چون و چرا میرود. بیعت اختیاری نیز تبدیل به بیعت اجباری میشود.
در دوره یزید همین چارچوب را داریم ولی درمورد بیعت اینگونه است که یا بیعت میکنند ویا میمیرند. در حالی که در دوران معاویه اگر کسی بیعت نمیکرد فقط کنار گذاشته میشد.
صفحات: 1· 2
رفتارهاى عبادتى امام جواد علیه السلام
نماز مخصوص امام جواد علیه السلام
براى بسیارى از امامان معصوم نمازهاى مخصوصى روایت شده است كه بعضى را خودشان مى خوانند و بعضى دیگر توصیه شده كه بخوانند و پاداش آن را به آنان هدیه كنند.
براى امام جواد علیه السلام نیز گونه هاى مختلفى از نماز نقل شده است .
مرحوم سید بن طاووس مى نویسد: نماز امام جواد علیه السلام دو ركعت است كه در هر ركعت آن یك بار سوره حمد و هفتاد مرتبه سوره ى اخلاص خوانده مى شود. 1
مرحوم راوندى مى نویسد: نماز امام جواد چهار ركعت است و در هر ركعت یك بار سوره حمد و چهار بار سوره اخلاص ، و پس از نماز، یكصد بار صلوات بر محمد و آل محمد علیهم السلام مى فرستى ، و سپس حاجت خود را طلب مى كنى.2
مطابق نقل مرحوم كفعمى نماز امام جواد دو ركعت است كه در هر ركعت یك بار سوره حمد و چهل بار سوره توحید خوانده مى شود و یكصد بار سلام و صلوات بر محمد و آل محمد علیهم السلام مى فرستد.
مرحوم راوندى نقل مى كند كه شایسته است ، انسان در روز دوشنبه چهار ركعت نماز به خواند و به امام جواد علیه السلام هدیه كند. 3 ………
غناى فرهنگى شيعه در عصر امام جواد عليه السلام
محمد بن حسن بن عمار مى گويد: من دو سال نزد على بن جعفر (عموى امام رضا عليه السلام ) بودم و هر خبرى كه او از برادرش موسى بن جعفر شنيده بود مى نوشتم ، روزى در مدينه خدمت ايشان نشسته بودم كه ابوجعفر محمد بن على الرضا عليه السلام در مسجد رسول خدا صلى الله عليه و آله بر او وارد شد، على بن جعفر برجست و بدون كفش و عبا نزد او رفت و دستش را بوسيد و احترامش كرد.
ابوجعفر به او فرمود: اى عمو بنشين ، خدايت رحمت كند.
او گفت : آقى من ! چگونه من بنشينم و تو ايستاده باشى .
وقتى على بن جعفر به مسند خود برگشت اصحابش او را سرزنش كرده مى گفتند: شما عموى پدر او هستيد و با او اينگونه رفتار مى كنيد؟!
وى دست به ريش خود گرفت و گفت : خاموش باشيد اگر خداى عزوجل اين ريش سفيد را سزاوار (امامت ) ندانست و اين كودك را سزاوار دانست و به او چنان مقامى داد من فضيلت او را انكار كنم پناه بر خدا از سخن شما، بلكه من بنده او هستم (1).
شفاعت امام جواد عليه السلام به شيعه نيازمند……
امام جواد(علیه السلام) و راز شهادت
هشتمين امام معصوم(علیهم السلام) در انتظار پسر و شيعيان در تب و تابرويت جمال جواد الائمه(علیه السلام) بودند. حدود چهل و هفتمين بهار عمرامام رضا(علیه السلام) سپرى مىشد اما هنوز فرزندى كاشانه پر فروغش رافروزان نساخته بود. از طرفى حضرت مورد طعنه دشمنان و زخم زبانآنها قرار داشت كه گاه بوسيله نامه نيز آن حضرت را مورد آزارقرار مىدادند كه نمونه آن را مىتوان در مكتوب «حسين ابنقياما» مشاهده كرد.
او كه از سران «واقفيه» بود در نامهاىبه امام رضا(علیه السلام) مىنويسد: چگونه ممكن است امام باشى در صورتىكه فرزندى ندارى و امام(علیه السلام) پاسخ او را چنين نگاشت كه از كجامىدانى كه من فرزندى نخواهم داشت چند روزى طول نخواهد كشيد كهخداوند به من پسرى عنايتخواهد كرد كه حق را از باطل جدامىكند. تا اينكه طبق پيش بينى امام (علیه السلام) در رمضان سال 195 هجرىو به نقل از ابن عِیاش در دهم رجب آن سال ستاره امام جواد(علیه السلام)متجلى شد و مادرش «سبيكه» را كه از خاندان «ماريه قبطيه»همسر پيامبر(صلی الله علیه واله) بود و به فرموده امام رضا(علیه السلام) آفرينشى پاكيزه ومنزه داشت. مرتبت و مقامى والاتر بخشيد.
ولادت امام جواد(علیه السلام) تمامى شايعات مربوط به امام رضا(علیه السلام) راپايان بخشيد و دلهره و اضطراب را از ميان شيعيان زدود. بدينجهت، كه امام در حق فرزندش فرمود: اين مولودى است كه براىشيعيان ما «در اين زمان» با بركتتر از او زاده نشده است…….
عاشقی امام رضا علیه السلام
اهل البيت از عرش آمدهاند و چنان عاشق ما هستند كه انسان اصلاً خجالت ميكشد كه مثلاً در حرم مطهر امام رضا(ع) از ايشان حاجت بخواهد.
عاشقي را ببينيد؛ حضرت امام رضا(ع) 1400 سال قبل جام زهر را نوشيده است. امام رضا(ع) مگر نميتوانست در مدينه باشد و در مدينه شهيد شود؟
پس چرا به مشهد آمده و غريب الغربا شده است؟
به خاطر من و شما، برای اين كه زماني پيش نيايد كه نتوانم در مدينه به ديدارش بروم و امثال سعوديها و صدام و وهابيها و… نگذارند، و من تنها و بيپدر بمانم، و من روسياه بتوانم خدمت پدرم امام رضا(ع) بروم.
عاشقي را ببينيد، اهل البيت براي ما چه كارها كه نميكنند. آن وقت ميبينيم كه بعضيها وقتي كه به پابوس حضرت امام رضا(ع) ميروند ميگويند: «يا امام رضا! آيا حاجت ما را ميدهي؟» با اين حرفشان فرشتگان حول الحرم تعجب ميكنند كه اين چه حرفي است كه اين انسان ميزند؟
1400 سال است كه امام رضا(ع) منتظر تو است كه فقط تو را ببيند. جام زهر نوشيده است و جگرش را پارهپاره كردهاند كه تو بيايي. اين چه سؤالي است كه ميپرسي؟
ما ائمه اطهار(ع) را نشناختيم؛ ما در شناخت آنها كوتاهي كردهايم…
برگرفته از کتاب “در عظمت زیارت عاشورا"، تالیف استاد زاهدی
افتخار به زن بودن - خصوصیت های ویژه یک بانوی مسلمان
به “زن بودن" خود افتخار می کند
زن، موجودی فوق بهشتی و خورشیدی جذاب، گرم و نورانی است که خداوند او را معلم عاطفه، عشق، شور، نشاط، زندگی است و ماموریت آسمانی کردن انسان به او سپرده شده است. دختری که این کرامت و شأن و مقام والا و رسالت الهی خود را می فهمد، هرگز از زن بودن خود متنفر و بیزار نیست و از اسباب عیاشی شدن برای نامحرمان و نیز گفتار و رفتار مردانه پرهیز می کند. او استعدادهای زیبا، صدا و صورت زیبا و جذابش را بیهوده هدر نمی دهد و این همه توانایی را به هرز(در راه هرزگی) تلف نمی کند. او خود را “زنده به گور” نمی کند.
دختر زنده به گور کسی است از خود بیگانه که احساس حقارت می کند و پسر بودن را بهتر و قرین موفقیت می پندارد. به همین دلیل می کوشد مثل پسرها حرف بزند، بپوشد، بی قید وبند باشد، رفتاری تصنعی و هیجانی و سبک داشته باشد و هیچ حرمت و ارزشی برای خود قائل نشود.
دختری که عاقلانه به زندگی نگاه می کند و به “هنر زن بودن" رسیده است، متوجه است که کار اصلی او این نیست که خود به کاری در اجتماع روی آورد و “نان آور”" خانواده گردد، زیرا او به فرموده امام على علیه السلام چون گُلى است (ظریف و آسیب پذیر) نه قهرمان و كار فرما
کارخانه مردسازی - خصوصیت های ویژه یک بانوی مسلمان
توانایی دارد از شوهرش یک “مرد” بسازد
مانند مهندسی که از یک “ویرانه"، قصری زیبا و رفیع می سازد، هر دختری با هر رنگ و قد و اندامی اگر خودش را به درستی بشناسد و بخواهد، می تواند مظهر “صفات" جمال الهی باشد و هنرمندانه و با تکیه بر نکات مثبت، از شوهرش که ممکن است فراموشکار، هوسباز، رفیق باز، متغیر، خشن، افسرده، خسیس و یا ولخرج باشد، مردی عاقل، بالغ، ذاکر، وظیفه شناس، مومن، امیدوار، متعهد، متعادل و مجاهد در یک کلام یک “مرد" بسازد. بی جهت نیست که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: اَلمَرأَةُ الصّالِحَةُ أَحَدُ الكاسِبَینِ: زن شایسته یكى از دو عامل پیشرفت خانواده است.(مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج14 ، ص171 ، ح16411)
زن مایه آرامش و شوق مرد - خصوصیت های ویژه یک بانوی مسلمان
عامل “تشویق" و “آرامش" است
همه دختران جهان کانون مهر و عاطفه اند و بنابراین در زبان عربی “آنسه” نامیده می شوند. زیرا از همان خردسالی “نوازشگری" را “بدون هیچ آموزشی" نسبت به هر عروسک بی جان و بی تحرکی ابراز می کنند و با مهربانی با عروسک شان سخن می گویند.
دختری که رشد و رفتار طبیعی دارد، به جای “احساس نیاز کاذب به پشتوانه" می تواند با شیرین زبانی، آراستگی و متانت رفتاری خود پشتیبان دیگران باشد و به آنها “امید" بدهد و برای “درس و کار و عبادت و زندگی" انگیزه بخش باشد و در عین حال “آرامش" ببخشد.
زن عامل رشد اجتماعی - خصوصیت های ویژه یک بانوی مسلمان
عامل “رشد اجتماعی" است
دختری که عاقلانه به زندگی نگاه می کند و به “هنر زن بودن" رسیده است، متوجه است که کار اصلی او این نیست که خود به کاری در اجتماع روی آورد و “نان آور" خانواده گردد، زیرا او به فرموده امام على علیه السلام چون گُلى است (ظریف و آسیب پذیر) نه قهرمان و كار فرما.( نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 405، نامه 31.) بلکه هنر اصلی او این است که با “هدایت نامحسوس" و “روحیه ی شاد و سازنده" خود مردی را که همسر اوست، به سوی کار سوق دهد. او توانایی پرورش فرزندانی را دارد که از “خودخواهی"، “خودسری"، “خجالتی بودن"، گبی مسئولیتی" و “هرزگی" دورند و آنان را به “رشد اجتماعی" و “قدرت تعامل با مردم" می رساند و به طور نامحسوس به “احساس مسئولیت و انجام وظیفه" هدایت شان می کند.
قلبش متوجه خداست - خصوصیت های ویژه یک بانوی مسلمان
توجه قلبی اش به “خدا" است
یک هنرپیشه که شاید اعتقادی به حجاب هم نداشته باشد، وقتی در نقش مادران، همسران و دختران پیامبران و اولیای الهی صلوات الله علیهم(مثلا در نقش حضرت مریم سلام الله علیها) بازی می کند، با پوشش کامل و ساده و رفتار متین و موقرانه ظاهر می شود. در این حالت هر بیننده ای او را بسیار زیباتر و جالب تر می بیند، چرا که چهره ای روحانی و معصومانه دارد. این است که همه ی دختران و زنان در لباس احرام و با چادر نماز و بر سر سجاده، زیباتر و جالب ترند. اعتقاد به خدا و حیایی که در سیمای یک دختر ظاهر می شود، با هم ربط دارند.
مهمترين دغدغههاي دختران امروز
18 سالش شده بود ولي به ازدواج فكر نميكرد. ميخواست ادامه تحصيل بدهد تا بتواند كار خوبي پيدا كند و پدر و مادرش به او افتخار كنند. مدرك كارشناسي اش را گرفت. كارشناسي ارشد را هم پشت سر گذاشت و در شركتي مشغول كار شد ولي از كارش و حقوقش راضي نبود. آخر مهندس كشاورزي را چه به منشيگري شركت دارويي! 28 سالش شده بود، همكلاسيهايش يكي دو بچه قد و نيمقد داشتند ولي او هنوز ازدواج نكرده بود. او حالا 32 ساله است و در حالي احساس تنهايي و ترس از تجرد هميشگي به سراغش ميآيد كه نميداند در مسير زندگي، انتخاب او درست بود يا همكلاسيهايش كه امروز خانهدار هستند؟
دختراني مانند آرزو كه تحصيلكرده و مجرد هستند، در جامعه ما كم نيستند. آنان با چالشهايي مانند افزايش سن ازدواج، ناتواني در تهيه جهيزيه مفصل و اشتغال در شغلهاي نامناسب روبرو هستند.
بيشترين چالشهاي دختران در زمينه ازدواج فرهنگي است اگرچه بايد تمهيداتي از طرف نظامها انديشيده شود، ولي در بسياري از موارد ريشه مشكلات ازدواج دختران، فرهنگي است و اين مورد بيشتر از برنامههاي منسجم و عوامل اقتصادي براي حمايت از دختران در ازدواج آنان نقش دارد.
ضرورت تغيير ارزشهاي مادي به ارزشهاي اخلاقي و معنوي در ازدواج دختران
تغيير ارزشهاي مادي به ارزشهاي اخلاقي و معنوي در زمينه ازدواج دختران یک ضرورت است اگر اين باورها اصلاح نشود، جوانان دچار مشكل ميشوند. در نتيجه خانواده به عنوان هسته اصلي جامعه و اجتماع نيز با چالشهايي روبرو ميشود.
ملاكهاي ازدواج دختران و پسران تغيير كرده است
مشكل ازدواج دختران چند بعدي است، ملاكهاي چندان درستي بر ازدواج دختران و پسران حاكم نيست و بسياري از ملاكها در حال حاضر تغيير كرده است. اين در حاليست كه پيش از اين تجربههاي واقعي و عيني گذشتگان نسل به نسل منتقل ميشد، اما در حال حاضر اين انتقال اتفاق نميافتد.
برخي از دختران فكر ميكنند با افزايش مهريه ميتوانند زندگي بهتري داشته باشند و همين امر باعث ميشود كه آنان براي رسيدن به خواسته خود به فراهم كردن جهيزيه كامل توجه زيادي كنند. اين در حالي است كه مهريه زياد تضميني براي خوشبختي نيست.
مهريههاي بالايي كه هيچ گاه براي دختران خوشبختي نياورد؛ سبب شد كه به دنبال خود هزينههاي بالاي جهيزيه را داشته باشد، در حاليكه توقع خانوادهها و تاثير تصميم آنان بر زندگي دخترانشان به افزايش سن ازدواج دختران و به تبع آن پسران بيانجامد.
عوامل مختلفي در تسهيل امر ازدواج يا مانع شدن از آن موثر است، اين عوامل به طور كامل به فرهنگ، عرف اجتماع و اعتقادات و باورهاي جامعه بستگي دارد و با توجه به گستردگي ايران، در نقاط مختلف كشور متفاوت است.
برخي از كارشناسان اصرار دارند كه كاهش رغبت دختران به ازدواج را به عنوان يكي ازعوامل افزايش سن ازدواج نام ببرند. اما اين مورد را به عنوان عامل اساسي در افزايش سن ازدواج نميتوان در نظر گرفت.
اشتغال يكي ديگر ازمشكلات جوانان از جمله دختران است و اشتغال آنان در مشاغل نامناسب با تحصيلات عاليه از يك طرف و توقعهاي نامشروع برخي از كارفرمايان از دختران از طرف ديگر اين مشكل را براي دختران دوچندان ميكند.
اشتغال دختران مسئلهاي فرهنگي است
اشتغال دختران يك مسئله فرهنگي است و لازم است نحوه اشتغال اين دسته از دختران بازنگري شود، چون بسياري از دختران ميتوانند در قالب مشاغل خانگي و يا فعاليتهايي مانند تعاونيهاي زنان و انجمنها اشتغال داشته باشند و لازم نيست كه در شركتي مشغول به كار شوند.
لازم است در اين زمينه تمهيدات لازم انديشيده و آموزشهاي لازم به دختران داده شود. البته در زمينه اشتغال دختران، بحث بيمه و تامين اجتماعي نيز مطرح ميشود و در حال حاضر تلاشهايي براي تحت پوشش بيمه قرار گرفتن مشاغل خانگي شده است.
بسياري از مواقع از توانمنديهاي خوب دختران در اجتماع به گونهاي مطلوب استفاده نميشود و همين امر موجب كسالت آنان ميشود. چرا كه آنان در اين شرايط از زندگي خود راضي نيستند و اين نارضايتي ممكن است آنان را به ورطههايي بكشاند و جامعه از توانمنديهاي آنان بيبهره بماند. اين امر بسيار مهم است و بايد مسئولان به آن به آن توجه جدي كنند.
توقعات نامشروع برخي از كارفرمايان از دختران موضوع بسيار مهمي است و ممكن است به برخي از دختران جوياي كار پيشنهاداتي شود كه در شأن دختران و جامعه اسلامي ما نباشد، بنابراين لازم است به اين موضوع نيز توجه شود.
بسياري از متولیان امور زنان به موضوعات ايدهآلي مانند درصد مشاركت سياسي زنان و حضور آنان در عرصههايي مانند مجلس شوراي اسلامي توجه دارند. اين در حاليست كه بايد به شرايطي مثل وضعيت اشتغال دختران و ميزان مطلوب بودن آن و آسيبهايي كه آنان در عرصه كار ممكن است با آن روبرو هستند، بپردازند در حالی که به قدر كافي به اين موضوعات نپرداختهاند.