پایه های تبلیغ ( استاد انجوی نژاد)1
امام صادق(ع) می فرمایند:
از عیوب مردم ایراد نگیرید، زیرا به آن عیب دچار می شوید.
بنابراین از لازمه های مبلغ؛ در جمع بودن، با افراد مختلف صحبت کردن و درک نمودن است.
ما دو نوع تبلیغ داریم:
1️- تبلیغ خصوصی
2️- تبلیغ عمومی
* تبلیغ خصوصی مانند کلاس های مبلغین که برگزار می شود.
در این کلاس ها بازخورد سطح مشخص می گردد، امتحان گرفته می شود و حتی از نوع سوالاتی که در کلاس پرسیده می شود، نگاه و ارتباط افراد در کلاس با یکدیگر می توان میزان سطح را تشخیص داد.
* در تبلیغ عمومی به سطح جامعه نگریسته می شود، سطح منبر و سخنرانی آرام آرام بالا برده می شود تا مرحله ای که هم افرادی که سطح شان بالا رفته بتوانند از بحث استفاده کنند و هم افرادی که تازه به جمع اضافه شده اند.
سخنرانی های تبلیغی استاد انجوی نژاد
آنچه خوبان همه دارند تو تنها داري
علي علیه السلام نه تنها اوصاف خوبان عالم را داراست بلکه اوصاف تمامي پيامبران را نیز داراست
بيهقي يکي از دانشمندان نامي اهل سنّت چنين روايت نموده که پيامبر اکرم(ص) فرمود: «من احبّ ان ينظر الي آدم في علمه و الي نوحٍ(ع) في تقواه و ابراهيم في حلمه و الي موسي في عبادته فلينظر الي علي بن طالب عليه الصّلوة و السّلام؛
هر کسي دوست دارد به علم و دانش آدم ٬ بنگرد و مقام تقوا و خود نگهداري نوح را(مشاهده نمايد) و بردباري ابراهيم(نظاره کند) و به عبادت موسي(ع) (پي ببرد) بايد به علي بن ابي طالب(ع) نظر بيندازد.»
به نقل از شيخ طوسي، امالي، قم، دارالثقافه، 1416، ص 416، مجلس 14، ديلمي
ولایت امیر المومنین (ع)
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند :
لَوْ أَنَّ الْأُمَّهَ مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِیَّهُ اتَّبَعُونِی وَ أَطَاعُونِی لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ رَغَداً إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَه.ِ (۱)
? اگر این امّت از زمانى که خداوند پیامبرش را قبض روح کرده تابع من مى شدند و مرا اطاعت مى کردند از بالاى سرشان و از زیر پایشان تا روز قیامت با خوشى و وسعت ، نعمت هاى الهى را مى خوردند،
☑️یعنى زندگى خوشی از هر جهت برایشان آماده مى شد و منظور از بالاى سر و زیر پا ، نعمت هاى آسمانى و زمینى است.
⚜️?⚜️?⚜️?⚜️?⚜️?⚜️
☀️قال حسن بن علی المجتبی علیهماالسلام:
لَوْ أَنَّ النَّاسَ سَمِعُوا قَوْلَ اللَّهِ (عَزَّوَجَلَّ) وَ رَسُولِهِ، لَأَعْطَتْهُمُ السَّمَاءُ قَطْرَهَا، وَ الْأَرْضُ بَرَکَتَهَا، وَ لَمَا اخْتَلَفَ فِی هَذِهِ الْأُمَّهِ سَیْفَانِ، وَ لَأَکَلُوهَا خَضْرَاءَ خَضِرَهً إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ.(۲)
?حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند :
اگر مردم گوش به حرف خدا و پیامبر (صلى الله علیه و آله) داده بودند آسمان بارانش را مى بارید و زمین برکتش را مى داد و هیچ اختلافى به وجود نمى آمد و از مرغزار سبز و خرم زمین استفاده مى کردند تا روز قیامت.
?منابع :
۱- کتاب سلیم بن قیس الهلالی، تحقیق محمد باقر انصاری ، انتشارات دلیل ما ، ص: 211
۲- الأمالی (للطوسی)، ص: ۵۶۶
فضایل امیرالمونین از زبان قرآن
الاْمِنُ بِاللَّهِ : ایمان آورنده به خدا.
?عباس بن عبدالمطلب و ابن ابی طلحه با یکدیگر مفاخره میکردند که من ساقی حاجیان هستم، آن دیگری هم میگفت: من مسجد الحرام را تعمیر کردم.
? امیرمؤمنان (ع) که از آنجا میگذشت، فرمود: من هم به خدا و روز قیامت ایمان آوردم.
ابن عباس میگوید:
? توبه_١٩ نازل شد و کار علی را برتر دانست:
?آیا سیراب کردن حُجّاج، و آباد ساختن مسجد الحرام را، همانند (عمل) کسی قرار دادید که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و در راه او جهاد کرده است؟! (این دو) نزد خدا مساوی نیستند و خداوند گروه ظالمان را هدایت نمیکند
بحارالانوار، ج 36، ص 138
حرکت در نماز باعث بطلان آن میشود !
یکی دیگر از شبهاتی که برخی از جاهلان منتسب به اهل علم در خصوص آبه ولایت وارد می کنند آن است که شیعه چگونه ادعا می کند علی در حال نماز انگشتر خود را به فقیر داده است در صورتی که حرکت اضافی در نماز سبب باطل شدن نماز می شود ! از آنجا که شیعه عقیده به عصمت علی دارد پس چگونه می شود این امر را پذیرفت علی حرکتی کند که نمازش را باطل کند !؟
پاسخ :
اولا :
هیچ عالمی نگفته است که هر حرکت اضافه ای در نماز سبب باطل شدن آن می شود بلکه بزرگان اهل سنت و حتی وهابیت برخی از حرکت ها را در نماز مستحب هم دانسته اند . شیخ عثیمین از بزرگان وهابیت می نویسد :
وأما الحرکه المستحبه : فهی الحرکه لفعل مستحب فی الصلاه ، کما لو تحرک من أجل استواء الصف ، أو رأى فرجه أمامه فی الصف المقدم فتقدم نحوها وهو فی صلاته ، أو تقلص الصف فتحرک لسد الخلل ، أو ما أشبه ذلک من الحرکات التی یحصل بها فعل مستحب فی الصلاه ؛ لأن ذلک من أجل إکمال الصلاه ، ولهذا لما صلى ابن عباس رضی الله عنهما مع النبی صلى الله علیه وسلم ، فقام عن یساره أخذ رسول الله صلى الله علیه وسلم برأسه من ورائه فجعله عن یمینه . ( متفق علیه ) .
وأما الحرکه المباحه : فهی الیسیره لحاجه ، أو الکثیره للضروره ، أما الیسیره لحاجه فمثلها فعل النبی صلى الله علیه وسلم حین کان یصلی وهو حامل أمامه بنت زینب بنت رسول الله صلى الله علیه وسلم وهو جدها من أمها فإذا قام حملها ، وإذا سجد وضعها (البخاری ۵۹۹۶ ومسلم ۵۴۳ )
مجموع فتاوى الشیخ العثیمین ج۱۳ ص ۳۰۹_ ۳۱۱
حرکت مستحب آن است که برای فعلی مستحب در نماز انجام می شود مثل حرکت برای نظم صف نماز ، ویا اینکه در صف جلوی خود فاصله خالی ببیند و در حال نماز به سمت آن برود که آنجا را پر کند و… حرکاتی از این قبیل که فعلی مستحب در نماز پدید می آورد . چرا که این حرکات برای اکمال نماز است و بدین خاطر بود هنگامی که ابن عباس با رسول خدا (ص) در حال نماز بود رسول خدا ابن عباس را گرفت و از سمت چپ خود به سمت راستش آورد . ( حدیث را مسلم و بخاری نقل کرده اند )
و اما حرکت مباح حرکتی قلیل برای حاجتی باشد و یا حرکت زیاد برای ضرورت ، حرکت قلیل مانند آن که رسول خدا (ص) هنگام نماز انجام داده است می باشد ایشان امامه دختر زینب دختر خویش را بر دوش داشت ، هنگامی که بر میخواست امامه را بر زمین می نهاد و هنگام سجود او را دوباره بر دوش خود می گذاشت . ( حدیث را مسلم و بخاری نقل کرده اند )
سوال ما از وهابیت :
آیا نماز رسول خدا نیز باطل شده است ؟ یا صدقه دادن در نماز جزء اعمال مستحب نیست !؟ آیا بازی دادن کودکان در حال نماز ( همانگونه که بخاری و مسلم از رسول خدا نقل کرده اند) اولی تر ،جائزترو مستحبتر است یا دادن صدقه به یک نیازمند !؟
دوما :
برخی از بزرگان اهل سنت از دادن انگشتر توسط امیرالمومنین (ع) به آن نیازمند ، جواز صدقه دادن در نماز را فتوا داده اند . پس کسی که ناصبی نیست و محب اهل بیت علیهم السلام به جای اینکه به فعل آنها اشکال کند باید از فعل آنها جواز را بفهمد !
هراسی در احکام القران بعد از اینکه می گوید آیه در شان امام نازل شده است می نویسد :
یدل على أن العمل القلیل لا یبطل الصلاه، فإن التصرف بالخاتم فی الرکوع عمل جاء به فی الصلاه، ولا یبطل الصلاه.
أحکام القرآن ،للکیا الهراسی الشافعی (المتوفى: ۵۰۴هـ) ج۳ ص ۸۴
این آیه دلالت دارد که عمل اندک نماز را باطل نمی کند چرا که دادن انگشتر در حالت رکوع عملی است که در نماز انجام شده است و نماز را باطل نمی کند .
نسفی نیز بعد از اینکه می گوید آیه در شان امام علی نازل شده است می نویسد :
والآیه تدل على جواز الصدقه فی الصلاه وعلى أن الفعل القلیل لا یفسد الصلاه .
تفسیر النسفی (مدارک التنزیل وحقائق التأویل) ج۱ ص۴۵۶
این آیه بر جواز دادن صدقه در نماز دلالت دارد و همچنین دلالت می کند که فعل قلیل باعث باطل شدن نماز نمی شود
جرعه ای از فضائل مولا
چه زيبا گفته خليل بن احمد وقتي از او درباره فضائل علي علیه السلام پرسش شد و گفت:
«كيف اصف رجلاً كتم اعاديه محاسنه و حسداً و احبّائه خوفاً و ما بين الكلمتين ملأالخائفين؛(1)
?چگونه مي توانم مردي را توصيف كنم كه دشمنانش از روي حسادت و دوستانش از ترس(دشمنان) محاسن او را پنهان نمودند، در بين اين دو رفتار شرق و غرب عالم محامدش را فرا گرفته است.
?علي را جز خدا و نبي(ص) نشناختند
?پيامبر اعظم صلی الله علیه و اله خطاب به علي علیه السلام فرمود:
«يا علي ما عرف اللّه حق معرفته غيري و غيرك و ما عرفك حق معرفتك غير اللّه و غيري؛ (2)
?اي علي! نشناخت خداوند متعال به حقیقتش جز من و تو، و تو را نشناخت آن گونه كه حقِ شناخت توست، جز خدا و من.»
♻️و در جاي ديگر فرمود:
«يا علي لايعرف اللّه تعالي الّا انا و انت و لايعرفني الّا اللّه و انت و لا يعرفك الّا اللّه و انا؛(3)
اي علي! خدا را نشناخت جز من و تو، و مرا نشناخت جز خدا و تو و تو را نشناخت مگر خدا و من.»
?متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را?
?1- روضةالمتقين، ج 13، ص 265.
2- مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 268.
3- محمد تقي مجلسي، روضةالمتقين، ج 13، ص 273.
درآیات قران هدایت و ضلالت به اراده خدا است پس اختیار انسان چه میشود؟
درآیات قران هدایت و ضلالت به اراده خدا است چون میفرماید: (یُضِلُ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی مَنْ یَشاء)؛ هر که را بخواهد هدایت و هر که را بخواهد گمراه میکند ، پس اختیار انسان چه میشود؟
پاسخ:
نکته اول : پروردگار عالَم ،حکیم است و مشیّت و اراده او از حکمت او جدا نیست. پس ضلالت و هدایت الهی حکیمانه هست.
نکته دوم : خداوند ، درآیات متعدد از قرآن کریم ، راهها و شرایط هدایت و ضلالت را که انسان با اختیار خود انجام میدهد، بیان فرموده است ، که به چند نمونه اشاره میشود:
«…وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَه…» ؛ «…و هر کس به خدا ایمان آورد، خداوند قلبش را هدایت مىکند…»(۱)
در این آیه شریفه ، ایمان ، شرط هدایت است و انسان اختیار دارد ، ایمان بیاورد تا اهل هدایت و یا ایمان نیاورد و اهل ضلالت شود.
«إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ یَهْدیهِمْ رَبُّهُمْ بِإیمانِهِمْ تَجْری مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ فی جَنَّاتِ النَّعیم» ؛«(ولى) کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند، پروردگارشان آنها را در پرتو ایمانشان هدایت مىکند؛ از زیر (قصرهاى) آنها در باغهای بهشت، نهرها جارى است»(۲)
در این آیه مبارکه ، ایمان و عمل صالح را زمینه هدایت الهی برشمردهاند که انسان با اختیار خود انجام میدهد.
«…وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ»؛«…و خداوند، قوم ستمگر را هدایت نمیکند»(۳)
«إِنَّ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللَّهِ لا یَهْدیهِمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیم»؛«به یقین، کسانى که به آیات الهى ایمان نمىآورند، خدا آنها را هدایت نمىکند؛ و براى آنان عذاب دردناکى است.»(۴)
مشاهده میفرمایید که راه ضلالت درآیات قران کریم ، ظلم و عدم ایمان و… بیانشده است .
نتیجه اینکه : تمام امور ازجمله ضلالت و هدایت به خداوند نسبت داده میشود (چه باواسطه و جه بیواسطه) اما فعل خداوند حکیمانه و بر اساس حکمت هست .
پینوشت:
۱٫ تغابن/۱۱
۲٫ یونس/۹
۳٫ نحل/۱۰۴
چرا جمعى از ستمگران و افراد گنهکار و آلوده اینهمه غرق در نعمتند و مجازات نمىبینند؟
پاسخ:
نکته اول: آنچه از آیات نورانی قرآن کریم استفاده می شود این است که : خداوند افراد گنهکار را در صورتى که زیاد آلوده گناه نشده باشند، بوسیله زنگ هاى بیدار باش و یا بوسیله مجازاتهاى متناسب با اعمالى که از آنها سرزده است، بیدار مىسازد و به راه حق بازمىگرداند.
اینها کسانى هستند که هنوز شایستگى هدایت را دارند و مشمول لطف خداوند مىباشند و در حقیقت ، مجازات و ناراحتی هاى آنها، نعمتى براى آنها محسوب مىشود.
چنان که در قرآن مىخوانیم:
«ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» ؛
«در خشکىها و دریاها، فساد و تباهى بر اثر اعمال مردم، ظاهر شد تا خداوند نتیجه قسمتى از اعمال آنها را به آنها بچشاند، شاید که ایشان برگردند»(۱)
ولى آنها که در گناه و عصیان، غرق شوند و طغیان و نافرمانى را بمرحله نهایى برسانند، خداوند آنها را بحال خود وا مىگذارد و به اصطلاح به آنها میدان میدهد تا پشتشان از بار گناه سنگین شود و استحقاق حد اکثر مجازات را پیدا کنند.
اینها کسانى هستند که تمام پلها را در پشت سر خود ویران کردهاند، و راهى براى بازگشت نگذاشتهاند و پرده حیا و شرم را دریده و لیاقت و شایستگى هدایت الهى را کاملا از دست دادهاند.
خداوند متعال می فرماید :
«وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهین» ؛ «آنها که کافر شدند، (و راه طغیان پیش گرفتند،) تصور نکنند اگر به آنان مهلت مىدهیم، به سودشان است ،ما به آنان مهلت مىدهیم فقط براى اینکه بر گناهان خود بیفزایند؛ و براى آنها، عذاب
خوارکنندهاى (آماده شده) است»(۲)
نکته دوم : از بعضى از آیات قرآن، استفاده مىشود که خداوند گاهى به اینگونه افراد، نعمت فراوانى میدهد و هنگامى که غرق لذت پیروزى و سرور شدند ناگهان همه چیز را از آنان میگیرد، تا حد اکثر شکنجه را در زندگى همین دنیا ببینند.
چناچه می فرماید: «فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَهً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ» ؛ «هنگامى که پندهایى را که به آنها داده شده بود، فراموش کردند درهاى هر خیرى بر روى آنان گشودیم تا شاد شوند، ناگهان هر آنچه داده بودیم از آنها بازگرفتیم، لذا فوق العاده ناراحت و غمگین شدند.»(۳)
پی نوشت:
۱٫ روم/۴۱
۲٫ آل عمران/۱۷۸
۳٫ انعام/۴۴
آیا امام علی(علیه السلام) در نهج البلاغه از عمر بن الخطاب تعریف و تمجید کرده است !؟
برای این ادعا به خطبه ۲۲۸ نهج البلاغه تمسک می کنند که ابتدا خطبه را ذکر کرده و سپس به اختصار پاسخ می گوییم.
« للّه بلاد فلان، فلقد قومّ الأود، و داوى العمد، و أقام السنّه و خلف الفتنه، ذهب نقیّ الثّوب. ؛ خدا شهرهاى فلان را برکت دهد که کژیها را راست گردانده بیماریها را مداوا کرد (شهرهائى را فتح کرده و مردم را لااقل از کفر باسلام نزدیک ساخت) و سنّت را برپا داشت، تبهکارى را پشت سر افکند (در اثر خوى درشت او فتنهها تا اندازه کم شد، و با همه عیوبیکه داشت باز بالنّسبه بدیگرى) پاک جامه و کم عیب از جهان برفت، بخوبى خلافت رسیده، … .».
اهل سنت بویژه ابن ابی الحدید معتقدند مراد از « فلان» در این خطبه عمر بن الخطاب می باشد ولی با توجه به مطالب ذیل چنین امری درست نیست.
الف:این خطبه با اعتراضهای علی(علیه السلام) به خلفا منافات دارد.
ب: استناد این خطبه به حضرت علی(علیه السلام) مورد تردید محققین است:
زیرا مستند کلام ابن ابی الحدید از تاریخ طبری است و حدیثی که در تاریخ طبری آمده بدین صورت است « زمانی که عمر از دنیا رفت، دختر ابی حثمه گفت وا عمراه ؛کجی ها را راست کرد و بیماریها را مداوا نمود… امیر المومنین(علیه السلام) فرمود: دختر ابی حثمه راست گفت :که همانا خیر دنیا را برد و از شر آن نجات یافت به خدا[که دختر ابی حثمه ،این مطلب را] نگفته است بلکه به او گفته اند که بگو. » (۱)
این عبارت با عبارت خطبه ۲۲۸ شباهت دارد.با توجه به این که طبری،واقعه سال ۲۳ را بیان می کند و این عبارات فرموده مولای متقیان(علیه السلام) هم در سال ۲۳ است.از این رو باید گفت که آن حضرت(علیه السلام) به عنوان تعجب ،گفته آنان را تکرار می کند. همچنین چون راوی این سخن مغیره بن شعبه است در پذیرش آن تردید جدی وجود دارد. به همین علت شهید مطهری می نویسد:
ابن ابى الحدید این داستان را مؤید نظر خودش قرار مىدهد که جمله هاى نهج البلاغه در ستایش عمر گفته شده است.ولى برخى از متتبعین عصر حاضر از مدارک دیگر غیر از طبرى داستان را به شکل دیگر نقل کردهاند و آن اینکه على (علیه السلام) پس از آن که بیرون آمد و چشمش به مغیره افتاد، به صورت سؤال و پرسش فرمود: آیا دختر ابى حثمه آن ستایشها را که از عمرمىکرد راست مىگفت؟.علیهذا جمله هاى بالا نه سخن على (علیه السلام) است و نه تأییدى از ایشان است نسبت به گوینده اصلى که زنى بوده است، و سید رضى که این جملهها را ضمن کلمات نهج البلاغه آورده است دچار اشتباه شده است. (۲)
_______________
پی نوشتها:
۱٫ قال: لما مات عمر بکته ابنه ابى حثمه، فقالت: وا عمراه! اقام الاود، و ابرا العمد، أمات الفتن، و أحیا السنن، خرج نقى الثوب، بریئا من العیب.قال: و قال المغیره بن شعبه: لما دفن عمر اتیت علیا و انا أحب ان اسمع منه فی عمر شیئا، فخرج ینفض راسه و لحیته و قد اغتسل، و هو ملتحف بثوب، لا یشک ان الأمر یصیر الیه، فقال: یرحم الله ابن الخطاب! لقد صدقت ابنه ابى حثمه، لقد ذهب بخیرها، و نجا من شرها، اما و الله ما قالت، و لکن قولت تاریخ طبری،ج۴،ص۲۱۸٫
۲٫ مجموعه آثاراستادشهیدمطهرى، ج۱۶، ص: ۴۷۶
منبرک ماه رمضان:اهمیت شکرگزاری
1. رمز دستیابی به نعمتهای الهی: عن رسول الله صلی الله علیه و آله قال: «إنَّ لِلنِّعَمِ أوابِدٌ کَأوَابِدِ الوَحشِ فَقَیدُوها بِالشُّکرِ؛ نعمتهای الهی فرار کننده هستند همان طوری که حیوانات وحشی فرار میکنند؛ پس آنها را با شکرگزاری به دام اندازید.»
2. تقدم شکرگزار: عن النبی صلی الله علیه و آله قال: «أوَّلُ مَن یدعی إلی الْجَنَّةِ الْحَمّادُونَ الَّذینَ یحْمَدُونَ اللهَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ؛ نخستین کسانی که به بهشت خوانده میشوند، بسیار حمد کنندگانند؛ [یعنی،] کسانی که پروردگار خود را در شادمانی و اندوه شکر میگزارند.»
پیامبر صلی الله علیه و آله و شکر:
در احوال پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نگاشتهاند: برای شکرگزاری به درگاه پروردگار آن قدر به نماز و عبادت نیمه شب میایستاد که چهرهاش زرد و پاهایش ورم میکرد. روزی شخصی (عایشه) به آن حضرت عرض میکند: چرا خود را این قدر به زحمت میاندازید؟ در پاسخ میفرماید:«أفَلا أکُونُ عَبْداً شَکُوراً؛آیا بنده شکرگزار خداوند نباشم.»
آسیب پرهیز از شکرگزاری:
عن رسول الله صلی الله علیه وآله قال:
«أسْرَعُ الذُّنُوبِ عُقُوبَةً کُفرانُ النِّعْمَةِ؛ سریعترین گناهان از نظرعقوبت [وکیفر] کفران نعمت است.»
شکر نعمت، نعمتت افزون کند کفر، نعمت از کفت بیرون کند.
پرسش:تکبّر یکی از صفات رذیله است ، چرا خداوند در قرآن با صفت «متکبّر» معرفیشده است؟
پاسخ:
” متکبر” از ماده” تکبر” به دو معنى آمده است: یکى ممدوح که در مورد خداوند به کار مىرود، و آن دارا بودن بزرگى و کارهاى نیک و صفات پسندیده فراوان است، و دیگرى نکوهیده و مذموم که در مورد غیر خدا به کار مىرود و آن این است که افراد کوچک و کممقدار ادعاى بزرگى کنند، و صفاتى را که ندارند به خود نسبت دهند، از آنجا که عظمت و بزرگى تنها شایسته مقام خدا است این واژه به معنى ممدوحش تنها درباره او به کار مىرود و هرگاه در غیر مورد او به کار رود به معنى مذموم است.
در کتاب التحقیق آمده است :
« و هذه الصفه فی العبد من رذائل الصفات الخبیثه، فانّ العبد الذلیل المملوک الفقیر المحدود الضعیف لا ینبغی له أن یتکبّر و هذا بخلاف الربّ القادر الغنىّ المالک العزیز المتعال، فانّه ینبغی بمقتضى عظمته و جلاله بذاته: أن یظهر کبرا»؛
«این صفت در انسان از صفات زشت و نکوهیده هست ، انسانی که ذلیل و فقیر و محدود و ضعیف هست سزاوار نیست که اظهار بزرگی کند و این برخلاف خدای قادر، غنی ، مالک ، عزیز و متعال می باشد که سزاوار است با توجه به عظمت و جلالت ذاتی او ، اظهار کبر کند»(۱)
پینوشت:
۱٫ التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ج۱۰، ص: ۱۸
منبرک ماه رمضان: موضوع:غفلت
پیامدهای دنیایی:
1. زندگانی دشوار و سخت: خداوند متعال در قرآن میفرماید: «وَمَن أعرَضَ عَن ذِکری فَإنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً»و هر کس از یاد من روی گرداند، زندگی دشواری خواهد داشت.
2. همنشینی با شیطان: خداوند میفرماید: «وَمَنْ یعْشُ عَنْ ذِکرِ الرَّحمَنِ نُقَیضُ لَهُ شَیطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینٌ» هر کس از یاد خداوند دوری کند، شیطانی را بر او مسلط میکنیم تا همنشین او گردد.
3. قدرت شیطان بر وسوسه: عن الصادق علیه السلام أنَّهُ قالَ: «لایتَمَکَّنُ الشَّیطانُ بِالوَسوَسَةِ عَنِ العَبدِ إلاّ وَقَد أعْرَضَ عَن ذِکرِ اللهِ وَاسْتَهَانَ بِاَمرِهِ وَسَکَنَ اِلی نَهیهِ وَنَسِی إطِّلاعَهُ عَلَی سِرِّهِ؛ شیطان در کار وسوسه بنده، توانایی نمییابد مگر آنکه وی از یاد خدا روی بگرداند و دستورش را سبک بشمارد و خاطرش از آنچه نهی فرمود آسوده باشد [و هراسی نداشته باشد] و فراموش کند که خدا رازش را میداند.»
4. قساوت قلب: عن الباقر علیه السلام أنَّهُ قالَ: «إیاکَ وَالغَفلَةَ فَفیها تَکُونُ قَساوَةُ القَلبِ؛ از غفلت بپرهیز که در آن سنگدلی و قساوت قلب است.»
5. تباهی اعمال: عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «إیاکَ وَالغَفْلَةَ فَإِنَّ الْغَفْلَةَ تُفسِدُ الاعْمالَ؛ از غفلت دوری کن چرا که غفلت اعمال را فاسد و تباه میگرداند.»
6. نادانی و جهل: عن أمیر المؤمنین علیه السلام أنَّه قال: «مَن غَفَلَ جَهِلَ؛هر کس غفلت ورزد نادان میماند.»
پیامدهای اخروی:
1. نابینایی در روز محشر: «وَنَحشُرُهُ یومَ القِیامَةِأعْمی» روز قیامت نابینا محشورش میکنیم.»
2. حسرت و اندوه در روز قیامت: قال ابو بصیر قال ابو عبد الله علیه السلام: «مَا اجْتَمَعَ قَومٌ فی مَجْلِسٍ لَمْ یذْکُرُوا اللهَ وَلَم یذکُرُونَا إلاّ کانَ ذلکَ المَجلِسُ حَسرَةً عَلَیهِم یومَ القِیامَةِ؛ هیچ گروهی نیست که در مجلسی گرد هم آیند و خدا را یاد نکنند و ما را یاد نکنند مگر آنکه آن مجلس در روز قیامت سبب حسرت و اندوه آنها خواهد گردید.»
3. فراموشی در قیامت: «نَسُوا اللهَ فَنَسِیهُم» خدا را فراموش کردند، پس خدا هم آنان را فراموش نمود.
4. عذاب دردناک الهی: «وَالَّذینَ هُم عَن آیاتِنا غَافِلُونَ * اُولئِکَ مَأْویهُمُ النَّارُ بِما کَانُوا یکْسِبُونَ» وهمانان که از آیات ما غافلند، اینان به خاطر کار و کردارشان، جایگاهشان دوزخ است.
عاقبت پیروی از شیطان:
نوشتهاند روزی چهار نفر تابوتی را بر دوش گرفته بودند و از میان جمعیت عبور میدادند و مردم نیز به سوی تابوت او زباله و آب دهان میانداختند. کسی پرسید جریان چیست؟گفتند: این میت سالها تنها مؤذن مسجد شهر بود. در خانههای اطراف مسجد، زنی مسیحی، تنها زندگی میکرد واو روزی هنگام اذان گفتن، چشمش به او میافتدو شیطان او را وسوسه میکند. او نزد زن مسیحی رفته و از او خواستگاری میکند، امازن نمیپذیرد و میگوید: فقط درصورتی که او دست از اسلام بردارد حاضر به ازدواج است و میگوید وی باید «زُنّار»ببندد.مؤذن نیز قبول میکند؛ زنار میبندد و شراب مینوشد و روزی که قصد آن زن را مینماید، زن به وعده خود عمل نکرده و از دست او فرار میکند. مؤذن از دیوار خانه زن بالا میرود اما با گردن به زمین میافتد و میمیرد و اکنون نیز مردم او را این گونه تشییع میکنند.
پرسش: چرا برای دعا کردن ، دستان خود را به سوی آسمان بلند می کنیم؟
این سوال توسط بعضی افراد ، از حضرات آل الله علیهم صلوات الله، پرسیده شده است ، وجودمان را نورانی می کنیم به نور معارف اهل بیت علیهم السلام :
الف ) : هشام بن حکم مى گوید:«زندیقى خدمت امام صادق علیه السلام آمد و از آیه «الرّحمنُ عَلَى الْعَرشِ اسْتَوى»سؤال کرد.امام علیه السلام ضمن توضیحى فرمود: خداوند متعال، نیاز به هیچ مکانى و هیچ مخلوقى ندارد، بلکه تمام موجودات محتاج او هستند.
سؤال کننده عرض کرد: پس تفاوتى ندارد که به هنگام دعا دست به سوى آسمان بلند کنید یا به سوى زمین پائین آورید؟!
امام علیه السلام فرمود: این موضوع، در علم و احاطه و قدرت خدا یکسان است وهیچ تفاوتى نمى کند ولى خداوند متعال دوستان و بندگانش را دستور داده که دست هاى خود را به سوى آسمان، به طرف عرش بردارند، چرا که معدن رزق آنجا است(لِأَنَّهُ جَعَلَهُ مَعْدِنَ الرِّزْق) ما آنچه را قرآن و اخبار رسول خدا صلى الله علیه و آله اثبات کرده است، تثبیت مىکنیم، آنجا که فرمود: دستهاى خود را به سوى خداوند متعال بردارید، و این سخنى است که تمام امّت بر آن اتفاق نظر دارند .(۱)
ب ) : امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید:« هنگامیکه یکى از شما نماز را پایان مىدهد دست بهسوی آسمان بردارد و مشغول دعا شود.مردى عرض کرد: اى امیر مؤمنان! مگر خداوند همهجا نیست؟فرمود: آرى همهجا هست.عرض کرد: پس چرا بندگان دست به آسمان برمىدارند؟فرمود: آیا در قرآن نخواندهای:«وَفى السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوْعَدُوْنَ » ، «در آسمان رزق شما است و آنچه به شما وعده داده مىشود».پس از کجا انسان روزى را بطلبد جز از محلش، محل رزق و وعده الهى آسمان است.) مَوْضِعُ الرِّزْقِ وَ مَا وَعَدَ اللَّهُ السَّمَاء( (۲)
پینوشت :
۱٫ بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۳، ص: ۳۳۰
۲٫ علل الشرائع، ج۲، ص: ۳۴۴
شیعیان واقعی چگونه اند؟
امیرالمومنین (عليه الصلاة و السلام):
«شيعَتُنَا المُتَباذِلونَ فى وِلايَتِنا،
اَلمُتَحابّونَ فى مَوَدَّتِنا
اَلمُتَزاوِرونَ فى اِحياءِ اَمرِنا
اَلَّذينَ اِن غَضِبوا لَم يَظلِموا وَ اِن رَضوا لَم يُسرِفوا، بَرَكَةٌ عَلى مَن جاوَروا سِلمٌ لِمَن خالَطوا؛»
1- شيعيان ما كسانى اند كه در راه ولايت ما بذل و بخشش مى كنند،
2- در راه دوستى ما به يكديگر محبت مى نمايند،
3- در راه زنده نگه داشتن امر و مكتب ما به ديدار هم مى روند.
4- چون خشمگين شوند، ظلم نمى كنند و چون راضى شوند، زياده روى نمى كنند،
5- براى همسايگانشان مايه بركت اند و نسبت به همنشينان خود در صلح و آرامش اند.
كافى جلد 2، صفحه 236
و 237، حدیث 24
منبرک ماه رمضان: موضوع؛اهمیت وضرورت ذکر خدا:
1. شایستگی افراط در ذکر و یاد
خداوند: «یا أیهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللهَ ذِکْراً کثیراً»؛«ای کسانی که ایمان آوردهاید خدا را بسیار یاد کنید.»
2. ذکر خدا در همه حالات
«وَاذْکُرْ رَبَّکَ فی نَفسِکَ تَضَرُّعاً وَخِیفَةً»؛«پروردگارت را در نفس خود از روی زاری و ترس یاد کن.»
3. ذکر خدا در هر شکل
«اَلَّذینَ یذکُرُونَ اللهَ قِیاماً وَقُعُوداً وَعَلَی جُنُوبِهِم وَیتَفَکَّرُونَ فی خَلقِ السَّموات وَالاَرْضِ»؛ «کسانی که خداوند را یاد میکنند درحالی که ایستاده، نشسته و خوابیدهاند و در خلقت آسمانها و زمین تفکر میکنند.»
آثار ذکر خدا:
1. آرامش دلها:«ألا بِذِکْرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلوبُ»؛«آگاه باشید که با یاد خدا دلها آرام میگیرد.»
2. نیکو شدن اعمال:عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «مَنْ عَمَرَ قَلبَهُ بِدَوامِ ذِکْرِهِ حَسُنَتْ أفْعالُهُ فِی السِرِّ وَالجَهْرِ:هر کس دلش را به دوام یاد خداوند معمور دارد، رفتار و کردارش در پنهان و آشکار نیکو می-شود.»
3. دژی مستحکم در برابر شیطان:عن النبی صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ: «ذِکرُ اللهِ عَلَمُ الایمانِ وَبُرْءٌ مِنَ النِّفاقِ وَ حِصْنٌ مِنَ الشَّیطانِ وَحِرزٌ مِنَ النَّارِ؛یاد خدا نشانة ایمان و بیزاری از نفاق و حصاری محکم در برابر شیطان وحافظی است از آتش.»
4. مغفرت و حسنات:عن النبی صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ: «مَن ذَکَرَ اللهَ فِی السُّوقِ مُخلِصاً عِندَ غَفلَةِ النّاسِ وَشُغْلِهِم بِما فیه کَتَبَ اللهُ لَهُ ألفَ حَسَنَةٍ وَیغفِرُ اللهُ لَهُ یومَ القِیامَةِ مَغْفِرَةً لَمْ تَخطُرْ عَلَی قَلبِ بَشَرٍ؛هر کس از روی اخلاص، خدا را در بازار آن هنگام که مردم از یاد خدا غافلند و به کار خویش مشغولاند، یاد نماید، خدا برایش هزار حسنه مینویسد و در روز قیامت او را میآمرزد به گونهای که به قلب هیچ کسی خطور نکرده است.
5. تبدیل شدن گناهان به حسنات:عن النبی صلی الله علیه وآله أنَّهُ قالَ: «مَا جَلَسَ قَومٌ یذکُرُونَ اللهَ إِلاّ ناداهُم مُنادٍ مِنَ السَّماءِ قُومُوا فَقَد بُدِّلَتْ سَیئاتِکُمْ حَسَناتٍ وَغَفَرتُ لَکُم جمیعاً؛هر گروهی برای یاد خدا در مجلسی بنشینند، یک منادی از آسمان به آنها ندا میدهد که برخیزید، گناهانتان تبدیل به حسنات گردیده و همه شما را بخشیدم.»
دوش مرغی به صبح مینالید
عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
یکی از دوستان مخلص را
مگر آواز من رسید به گوش
گفت باور نداشتم که تو را
بانگ مرغی چنین کند مدهوش
گفتم این شرط آدمیت نیست
مرغ تسبیح گوی و من خاموش
کاخ بهشتی:
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
در شب معراج وقتی به عرش خدا رفتم وارد بهشت برین شدم. در آنجا فرشتگانی را دیدم که با خشتهای طلا و نقره ساختمانی بزرگ میسازند، ولی گاهی دست از کار می-کشند. از آنان پرسیدم: چرا این چنین میکنید؟ گفتند: هر گاه به ما خشتهای این ساختمان برسد مشغول ساختن میشویم و هر گاه نرسد دست از کار میکشیم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: این خشتها چیستند؟ عرض کردند: سبحان الله والحمد لله ولا اله الا الله والله اکبر. وقتی که مؤمن این ذکرها را میگوید، ما ساختمان را برای او میسازیم و وقتی که ساکت میشود ما نیز از کار دست میکشیم.
هدف از بعثت انبیای عظام
همه انبیا متدین به دین اسلام بوده و حقایق عالم معنا نزد همه انبیا یکسان است.
حضرت امام جعفر صادق علیه السلام می فرماید:دین همه انبیا اسلام است
و لذا ده آیه از قرآن مجید را به عنوان شاهد ذکر می فرماید.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
از سوی دیگر چون رسول خدا صلی الله علیه وآله ، اساس اسلام را حب اهل بیت علیهم السلام می داند
حضرت فرمودند:«برای هر چیزی پایه و اساسی است واساس اسلام ، دوستی ما اهل بیت است»
**********************
حضرت امام کاظم علیه السلام می فرماید:موضوع ولایت اهل بیت علیهم السلام ، مکتوب در کتب همه انبیا بوده و اصلا بعثت انبیا منوط به اقرار آنها به امر ولایت بوده است
و ابا بصیر نیز از امام صادق علیه السلام روایت کرده که آن بزرگوار فرمود:هیچ پیامبری (از پس پرده غیب ) آگاه نگردید و با خبر (از غیب) نشده و هیچ رسولی از طرف خداوند فرستاده نشده،مگر با اقرار به ولایت ما و (قبول ) افضلیت ما بر سایرین.
منابع
1 اصول کافی، ج 2، ص 46 ،ح 2
2 بصائرالدرجات، ص 72 ،ح 1
سوال :یا در بین اهل سنت سادات هم وجود دارند؟؟؟
در ابتدا باید گفت که سادات به چه کسانی اطلاق میشود؟ ایا صرف سادات بودن دلیل بر ضمانت سعادت است؟
——————————–
?قرآن تنها کتاب آسمانیست که از گزند حوادث مصون مانده است و تمام مسلمین اعم از شیعه و سنی بر آن اتفاق نظر دارند
?خداوند در مورد اهل بیت پیغمبر(ص) میفرماید:
⚜️«قُلْ لاأسْئَلکُم علیه اجْراً إلاّ المودة فی القربی»⚜️
بگو من هیچ پاداش از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم، جز دوست داشتن نزدیکانم(اهل بیتم).
✴️اما اینکه اهل بیت پیغمبر(ص)کیست؟
مسلم و نسائی از زید بن ارقم روایت میکند،
که رسول خدا در حالیکه ایستاده بود و سخنرانی میکرد فرمود:
?«أُذَکّرِکُمُ اللَّه فِی اَهْلِ بَیْتِی - ثَلاثاً -»
فقیل لزید بن ارقم ؛من اهل البیت(علیهم السلام)؟
قال: اهل ابیت من حرم الصّدقة بعده. قیل:و من هم؟
قال: آل علی و آل عقیل و آل جعفر و آل عباس.
لذا مسلمانان اهل بیت پیغمبر(ص) را به جهت انتساب آنها به حضرت رسول خدا(ص) تعظیم و اکرام مینمایند.
لفظ «سیّد» در کتاب و سنّ آماده است:قال اللَّه تبارک و تعالی:«و مصدّقاً بکلمة من اللَّه و سیدا و حصوراً»
و قول پیغمبر(ص):اَنَا سید ولد ادم و علی سید العرب»{4}
پیامبر ص : من سید فرزندان ادم و علی سید عرب
فیروز آبادی در کتاب قاموس گفته است:«السید الذی لیس فوقه شی»{5}
لفظ «سیّد» در نزد علماء انساب بر تمامی کسانی اطلاق میشود که از ذریه علیبنابیطالب(ع) باشند.
به نظر میرسد این لفظ از گفتار پیغمبر(ص) مشتق شده است آنجای که فرمود:☄️«الحسن و الحسین سیّدا اهل الجنّة»{6}
منابع:
1- العلم الظاهر فی نفع النسب الطاهر ابن عابدین
2- الصواعق المحرقه ابن حجر هیثمی
3- شرف الأسباط القاسمی
4- تذکرة الخواص سبط جوزی
5- الفصول رشیدالدین ابوالفضل میبدی حنفی
6- مطالب السؤال فی مناقب آل الرسول(ص) محمدبن طلحه شافعی 65
**************************
1- اول اینکه سادات محدود به اولاد فاطمه زهرا (س) نیستند،بلکه سادات به هرکه از نسل هاشم بن عبد مناف و اصطلاحا هاشمی باشد سید میگویند و جزء ذوی القربای پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) محسوب می شود،
و احکام فقهی مخصوص خود بر آن جاری است مانند دادن خمس به مستحق های آنان و حرام بودن زکات بر ایشان.
طبق این قاعده بنی العباسی که دشمن و قاتل اهل بیت بوده همگی سید هستند!! بله قاتل و مقتول سیدند!!
هرکه از نسل آنان باشد نیز اصطلاحا سید هستند.
یا مثلا اولاد امیرالمؤمنین مثل ذریه حضرت ابالفضل (شاه سید علی در قم) هاشمی هستند اما فاطمی نیستند، پس سیادت منحصر در اولاد فاطمه زهرا سلام الله علیها نیست.
التبه ناگفته نماند ویژگی ذریه فاطمه سلام الله علیها بر کسی پوشیده نیست.
2- دوم اینکه سیادت (هاشمی و فاطمی) یک مسئله مادی و ژنیتکی است، و مسائل معنوی و اعتقادی در آن راهی نداشته و به هیچ وجه ضامن سعادت نیست،
بنی صدر ملعون نیز سید است و خیلی از ساداتی که خون به دل نظام و جماعت شیعه کردند و طبق روایات بیشماری عذابی دردناک برای آنان مقدر گشته است.
‼️بله، بین سید بودن و شیعه بودن تلازمی وجود نداره، هرچند ظاهراً اکثر فرزندان علی علیه السلام شیعه اند.
توجه کنیم ممکن است سید بودن - مخصوصاً درمورد اهل سنت - صرفه هاشمی بودن باشد، نه تعلق به آل علی.
یعنی مثلاً بنی عباس سید محسوب میشوند، از این جهت که از بنی هاشم هستند.
سيادت عنوان است براي مردان و زناني كه در طول نسبشان به هاشم بن عبد مناف (جدّ دوّم رسول گرامي اسلام) ميرسند.
هر كس كه سلسله نسب او به هاشم برسد، سيد محسوب ميگردد.
بنابر اين تمامي فرزندان ابو طالب، عباس، ابو لهب و ديگر عموزادگان پيامبر(ص) در زمره سادات قرار دارند.
حال اگر اين عده، ولايت و امامت علي(ع) و فرزندان معصومش را اعتقاد داشته باشند، شيعهاند و اگر اعتقاد نداشته باشند، ولي رسالت پيامبر را قبول داشته باشند، در زمره اهل سنت قرار دارند.
1. عروةالوثقى، ج 2، كتاب الخمس، فصل دوم، مسئله دوم.
منبرک ماه رمضان: موضوع:عوامل عاقبت به خیری:
1. تفکر و اندیشه: عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «مَن کَثُرَتْ فِکرُهُ حَسُنَتْ عاقِبَتُهُ؛هر کس زیاد تفکر کرد عاقبت به خیر میشود.»
2. تقدم اندیشه بر عمل: عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «إذا قَدِمْتَ الفِکرَ فی جَمیعِ أفعالِکَ حَسُنَتْ عَوَاقِبُکَ؛هر گاه تفکرکردن را بر همة کارهایت مقدم کردی، عاقبت کارهای تو نیکو خواهد شد.»
3. توبه: بازگشت از گناهان و جبران اعمال زشت گذشته توفیقی الهی است که سبب غرق نشدن فرد در منجلاب گناه، و در نتیجه عاقبت به خیری میشود.
عن رسول الله صلی الله علیه وآله أنَّهُ قالَ: «إنَّ مِنْ سَعادَةِ المَرْءِ أَنْ یطُولَ عُمْرُهُ وَیرْزُقَهُ اللهُ الاِنابَةَ؛همانا از نیک بختی آدمی است که عمرش دراز گردد و خدا به او توفیق توبه دهد.»
ارزش عاقبت نیک:
عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ «مَکْرُوهٌ تُحْمَدُ عاقِبَتُهُ خَیرٌ مِنْ مَحْبُوبٍ تُذَمُّ مَغْبَتُهُ؛کار مورد کراهتی که عاقبتش ستایش شود بهتر از کار دوست داشتنی است که عاقبت آن مورد مذمت است.»
دوری از گناه و عاقبت به خیری:
روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از محلی میگذشتند که فرمودند: «اینک شخصی نزد ما میآید که سه روز است شیطان با او ارتباطی نیافته است.» عربی سوار بر شتر از دور نمایان شد. نزدیک آمد و گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله کیست؟ حضرت را به او نشان دادند. عرض کرد:ای رسول خدا! اسلام را به من بیاموز! پیامبر صلی الله علیه و آله شهادتین را به او آموخت و فرمود: «باید نمازهای پنج گانه را بخوانی، روزه بگیری، حج به جای آوری، زکات بدهی و غسل جنابت به جای آوری.»
مرد پذیرفت و با کاروان پیامبر صلی الله علیه و آله همراه شد. اما کمی عقب افتاد. پیامبر صلی الله علیه و آله متوجه شد و از حال او جویا گردید. کسی به جستجوی او رفت و دید که پای شترش در گودالی فرو رفته و بر زمین خورده و از دنیا رفته است. پیامبر صلی الله علیه و آله او را غسل و کفن نمود و در حالی که عرق از پیشانی مبارکش میچکید، فرمود: «این مرد در حال گرسنگی از دنیا رفت و ایمانش هرگز به کفر آلوده نشد و با عاقبتی نیکو از زندگانی دنیا رخت بر بست. او وارد بهشت شد و از میوههای بهشتی خورد و حوریان بهشتی به استقبالش آمدند.»
حکایت آموزنده
عبيدالله بن عباس پسر عموي پيامبر از كساني بود كه به همسايگان افطاري مي داد و سر راههاي سفره مي انداخت و سفره اش برچيده نمي شد
در يكي از سفره ها با غلامش به خيمه عربي رسيدند و گفت : چطور است امشب بر اين عرب در آئيم !
چون عبيد الله مردي زيبا و خوش بيان بود ، مرد چادر نشين او را احترام بسيار كرد و به همسرش گفت: مرد شريفي بر ما وارد شده آيا چيزي داريم كه شب از اين ميهمان عزيز پذيرايي كني؟
زن گفت: جز يك گوسفندي كه وسيله زندگي دختر شير خوار ماست چيزي نداريم مرد گفت چاره اي نيست كارد را بر گرفت تاگوسفند را ذبح كند! زن گفت: مي خواهي بچه ات را بكشي؟ مرد گفت : هر چند چنين شود چاره اي جز احترام مهمان نداريم.
سپس اشعاري خواند كه مضمون آن چنين است: اي زن اين دختر را بيدار نكن كه اگر بيدار شود گريه مي كند و كارد از دستم مي افتد.
خلاصه گوسفند را ذبح و از مهمان پذيرائي كردند. عبيد الله تمام سخنان ايشان را شنيد صبحگاهان عبيدالله به غلامش گفت: چقدر پول همراه داريم؟
غلام گفت: پانصد اشرفي از مخارج ما تاكنون زياد آمده است.
گفت: همه را به اين مرد عرب بده! غلام تعجب كرد كه در مقابل گوسفندي به پنج درهم پانصد اشرافي پول مي دهي؟
گفت: او نه تنها تمام اموالش را براي ما صرف كرد ، بلكه ما را بر ميوه قلبش مقدم داشته است.
?? منبع
پیغمبر و یاران ج ۴ ص ۲۲۳
خداوند بعد از هر افطار به روزه دار چه می گوید
?قالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) مَنْ صَامَ يَوْماً فِي الْحَرِّ فَأَصَابَهُ ظَمَأٌ وَكَّلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ أَلْفَ مَلَكٍ يَمْسَحُونَ وَجْهَهُ وَ يُبَشِّرُونَهُ حَتَّى إِذَا أَفْطَرَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَا أَطْيَبَ رِيحَكَ وَ رَوْحَكَ مَلَائِكَتِي اشْهَدُوا أَنِّي قَدْ غَفَرْتُ لَهُ.
? امامصادق علیهالسلام فرمودند:
?كسى كه یک روز را در گرما روزه بگیرد و تشنگى را تحمل كند، خداوند هزار فرشته را بر او مى گمارد تا دستهاى خود را بر روى او كشيده و او را بشارت دهند، و پس از آنكه افطار كرد خداوند میفرمايد:
?چقدر خوش بويى! اى فرشتگان من گواه باشيد كه من او را آمرزيدم.
?ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص ۵۲