گزارش فارس از میزگرد تخصصی کوروش و ذوالقرنین: کوروش «ذوالقرنین» نیست/ داریوش از کوروش متدینتر بود
خبرگزاری فارس: یک مورخ و تاریخپژوه گفت: گاهی در متون تاریخی به جای درج نام، ویژگی را عنوان میکردند، اما به نظر میرسد «ذوالقرنین» ذکر شده در قرآن، اسم یک شخص است و ویژگی نیست که بتوان بر دیگران از جمله کوروش تطبیق داد.
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس نشست تخصصی کوروش و ذوالقرنین عصر امروز در تالار اجتماعات حوزه هنری با حضور غلامرضا معصومی، پرفسور عریان، سیدمحمدعلی قدیری اصل و حجتالاسلام علی ریاحی برگزار شد،
* فریدون شاهنامه اولین کسی است که به ذوالقرنین نسبت داده شد
حجتالاسلام ریاحی اظهار داشت: از زمانی که آیات مربوط به ذوالقرنین در عصر نبوی نازل شد، مفسران گوناگون در مورد ذوالقرنین صحبت کردند.
وی افزود: یکی از قدیمیترین افرادی که به ذوالقرنین منتسب میکنند، فریدون پادشاهی است که در شاهنامه فردوسی آمده است.
ریاحی ادامه داد: مفسرین اهل تسنن، اسکندر مقدونی را ذوالقرنین معرفی کردند. 10 قرن پس از اسلام مفسران شیعه به سراغ تفاسیر روایی رفتند و بعد از آن کوروش را به ذوالقرنین نسبت دادند.
وی ادامه داد: افراد بسیاری مانند داریوش، کوروش، پادشاهان یمنی و امپراطور چینی که دیوار چین را ساخت را منتسب به ذوالقرنین میکردند و نخستین کسی که کوروش را به عنوان ذوالقرنین اعلام کرد، «ابوکلام آزاد» مبارز هندی بود. علامه طباطبایی نیز مطابق نظر ابوکلام، اینکه کوروش همان ذوالقرنین قرآنی باشد را محتمل میدانست.
قدیری اصل: شاهان گوناگون در طول تاریخ ذوالقرنین نامیده میشدند
از دیگر سخنرانان این نشست محمدعلی قدیری اصل مورخ و تاریخپژوه بود که در ابتدای سخنانش به بیان معنی ذوالقرنین پرداخت و گفت: معنی نخست ذوالقرنین این است فردی با دو شاخ است. برخی شاهان از جمله شاهان قاجار تا شاهان چین را به ذوالقرنین منتسب میکردند. گاهی اوقات ناچار میشویم از این افرادی که منتسب به ذوالقرنین شدند یکی را بر دیگری ترجیح دهیم.
ریاحی افزود: «قرن» در لغتنامه عربی چند نوع معنی شده است. نخست اینکه به معنای موهای مجعد است، دیگری به معنای کسی است که دو شاخ بر کلاه دارد. همچنین به دورههای معین تاریخی معنی شده است و بعد از آنکه عربها با فرهنگ عربی آشنا شدند قرن را به معنای سده فارسی پذیرفتند.
قدیری ادامه داد: از امیر مؤمنان پرسیدند ذوالقرنین پادشاه یا پیغمبر بوده است؟ حضرت امیر فرمودند: بنده صالح خداوند بوده است که هم خدا را دوست میداشت و هم خدا او را دوست داشت.
وی ادامه داد: البته به امیرمؤمنان نیز ذوالقرنین میگفتند به این دلیل که امام حسن و امام حسین در دو طرف حضرت مینشستند.
قدیری گفت: به کوروش از این جهت که سرزمین ماد و پارس را متحد کرده بود ذوالقرنین میگفتند.
*نامهای تاریخی براساس کارکردها دچار دگردیسی میشوند
از دیگر سخنران برنامه پرفسور عریان بود که گفت: آنچه برای مورخان مهم است بررسی پدیده تاریخی در نهایت منطق و عقلانیت صورت گرفته باشد.
وی افزود: برای من مهم اینست که براساس «فکت» تاریخی آیا ذوالقرنین میتواند همان کوروش باشد یا خیر؟ چرا که بر اساس حقایق تاریخی ذوالقرنین نمیتواند کوروش باشد.
عریان گفت: در بررسی متون تاریخی زمان و مکان سیال است و به هیچ وجه با زمان و مکانی که ما امروز درک میکنیم، شباهتی ندارد. اسمهای تاریخی دارای بار معنایی اسطورهای و حماسی بودند و بعدها به مرور زمان و براساس کارکردها دچار دگردیسی شدند.
وی ادامه داد: مسئله دیگر کلیت در مفاهیم است. من در بررسی تاریخی عدالت کوروش را با تسامح میپذیرم اما نمیتوانم دو شاخ و دستیافتن به شرق و غرب عالم را بپذیرم، اگر اینگونه بود میتوان بسیاری از امروزیها را ذوالقرنین نامید چون به شرق و غرب عالم دسترسی دارند!
*کوروش شخصیت مبهم و رازآلود اسطورهای است
عریان، کوروش را شخصیتی مبهم و آمیخته به اسطوره معرفی و تأکید کرد: داریوش بسیار متشرعتر و متدینتر و همچنین بسیار عادلتر از کوروش بود. داریوش بدون اجازه اهورا مزدا آب هم نمیخورد!
وی افزود: ایرانیان خیلی علاقه داشتند که کوروش را ذوالقرنین واقعی مطرح کنند، من اینکه کوروش ذوالقرنین است را نه در روایات ائمه و در متن قرآن دیدهام.
عریان گفت: علامه طباطبایی در مقایسه اینکه کوروش و یا اسکندر مقدونی ذوالقرنین است، کوروش را احتمال نزدیکتر به ذوالقرنین میداند.
*هرودت مورخ یونانی با وجود کینه نسبت به پارسیان از کوروش با بزرگی یاد میکند
به گزارش فارس، غلامرضا معصومی نیز در این میزگرد تخصصی گفت: در زمان حضرت رسول، یهود و نصاری نزد ایشان آمدند که خواستند حضرت را امتحان کنند و از او در مورد ذوالقرنین پرسیدند. آیهای که در مورد ذوالقرنین آمده است نیز بعد از این پرسش نازل شد. یهودیان نیز به صحت سخن حضرت رسول پی بردند اما ایمان نیاوردند.
در ادامه این میزگرد هریک از اساتید حاضر به اظهار نظرهای کوتاه درباره کوروش و ذوالقرنین پرداختند. ریاحی گفت: گاهی در متون تاریخی به جایی که از اسم نام ببرند از ویژگی نام میبرند به نظر من ذوالقرنین قرآنی اسم یک نفر بوده البته ذوالقرنین کوروش نیست.
قدیری نیز معتقد بود: آنقدر کوروش بزرگ است و سجایای اخلاقی دارد و دوست و دشمن از او تعریف کردند که نیازی به این نیست که ثابت کنیم کوروش همان ذوالقرنین است.
وی افزود: هردوتی که از پارسیان خصمانه صحبت میکرد از کوروش پارسیان به نیکی یاد میکند.گزنفون شاگر سقراط است که میگفت نوری از آسمان به دو شاخ ذوالقرنین میخورد و به آسمان برمیگردد.
*کوروش بنیانگذار نخستین امپراتوری توتالیتر جهان است
عریان گفت: دوره هخامنشی و ساسانیان متفاوت است کوروش بنیانگذار نخستین امپراتوری توتالیتر جهان است و هگل در کتابی از ایرانیان به عنوان نخستین قوم تاریخی یاد میکند که پا به تاریخ گذاشتند.
وی با طرح این پرسش که چرا منابع غیر ایرانی در مورد کوروش صحبت میکنند و چرا منابع ایرانی در این باره وجود ندارد، این میزگرد را به پایان برد
فرزندان کوروش اکنون در کدام سرزمین زندگی میکنند؟!
حقیقت این است که ادعای جدا بودن خونها و نژادها خرافهای بیش نیست. نژاد سامی و آریایی و غیره به صورت جدا و مستقل از یکدیگر فقط در گذشته بوده است، اما حالا آنقدر اختلاط و امتزاج و نقل و انتقال صورت گرفته است که اثری از نژادهای مستقل باقی نمانده است.
بسیاری از مردم امروز ایران که ایرانی و فارسی زباناند و داعیه ایرانیگری دارند، یا عرباند یا ترک یا مغول، همچنانکه بسیاری از اعراب که با حماسه زیادی دم از عربیت میزنند از نژاد ایرانی یا ترک یا مغول میباشند. شما اگر همین حالا سفری به مکه و مدینه بروید، اکثر مردم ساکن آنجا را میبینید که در اصل اهل هند یا ایران یا بلخ یا بخارا یا جای دیگری هستند.
شاید بسیاری از کسانی که نژادشان از کوروش و داریوش است، الان در کشورهای عربی تعصب شدید عربیت دارند و بالعکس شاید بسیاری از اولاد ابوسفیانها امروز سنگ تعصب ایرانیت به سینه میزنند.
خدمات متقابل اسلام و ایران، ص56
ملائکه از کجا میدانستند؟
وقتی خداوند انسان را خلق نمود، فرشتگان به او اعتراض کردند که انسان در زمین فساد و خون_ریزی میکند.
ملائکه از کجا میدانستند؟
نکته اول
عده ای معتقدند که پیش از خلقت آدم موجوداتی بر روی زمین زندگی میکردند، لذا ملائکه آنها را دیده بودند و چون مطلع بودند اعتراض کردند.
نکته دوم
هنگامی که خداوند به فرشتگان فرمود می خواهم در زمین جانشین قرار دهم. “آنها به عنوان سؤال براى درک حقیقت و نه به عنوان اعتراض” عرض کردند آیا در زمین کسى را قرار میدهى که فساد کند و خون ها بریزد؟
نکته سوم
عده ای تصور میکنند فرشتگان این مطلب را از سخن خداوند فهمیدند آنجا که گفت: من در روى زمین خلیفهاى قرار خواهم داد.
Ο فرشتگان فهمیدند که حاکمیت در زمین آنهم با امکانات محدودى که دارد مزاحمت هایى در میان نسل آدم به وجود می آورد و این مزاحمت ها به درگیریها و در نهایت به فساد و خونریزى تبدیل میگردد. در واقع به خاطر پیش بینى صحیحى که از انسان خاکى و مادّى و تزاحمهاى طبیعى آنها داشتند، خونریزى و فساد انسان را پیش بینى میکردند به عبارت دیگر ملائکه خودشان این مطلب را از کلمه” فِی الْأَرْضِ” (در روى زمین) دریافته بودند، زیرا می دانستند انسان از خاک آفریده مىشود و ماده به خاطر محدودیتى که دارد طبعا مرکز نزاع و تزاحم است، چه این که جهان محدود مادى، طبع زیاده طلب انسان ها را نمىتواند اشباع کند، حتى اگر همه دنیا را به یک فرد بدهند باز ممکن است سیر نشود، این وضع مخصوصا در صورتى که توأم با احساس مسئولیت کافى نباشد سبب فساد و خونریزى می شود .
?علامه طباطیایی در این زمینه می گوید: چون می دانسته اند که موجود زمینى به خاطر این که مادى است، باید مرکب از قوایى غضبى و شهوى باشد، و چون زمین محل تزاحم و محدود الجهات است، و مزاحمات در آن بسیار می شود، مرکباتش در معرض انحلال، و انتظامهایش و اصلاحاتش در مظنه فساد و بطلان واقع می شود، حتما زندگى در آن جز به صورت زندگى نوعى و اجتماعى فراهم نمی شود، و بقاء در آن به حد کمال نمىرسد، جز با زندگى دسته جمعى، و معلوم است که این نحوه زندگى بالآخره به فساد و خونریزى منجر می شود.
?تفسیر نمونه، ج 1، ص 173-175
المیزان، ج 1، ص 177
فلسفه زیارت قبور اهل بیت
برَيْد عِجلى مىگويد:
«در محضر امام باقر عليه السلام بودم. مسافرى از خراسان كه آن راه دور را پياده طى كرده بود به حضور امام شرفياب شد.
پاهايش را كه از كفش درآورد شكافته شده و ترك برداشته بود. گفت: به خدا سوگند من را نياورد از آنجا كه آمدم مگر دوستى شما اهل البيت. امام فرمود: به خدا قسم اگر سنگى ما را دوست بدارد، خداوند آن را با ما محشور كند و قرين گرداند «وَ هَلِ الدّينُ الَّا الْحُبُّ» آيا دين چيزى غير از دوستى است؟»
از اينجا مىتوان به فلسفه زيارات قبور اوليا پى برد. فلسفه اينها زنده نگه داشتن خاطرات محبت معنوى است. اگر كسى به اين فلسفه توجه داشته باشد خيلى بهره مىبرد و استمداد مىكند و حتماً عشق و معنى به او مدد خواهد كرد، ولى بعضى مردم شايد سرد و بىروح براى لمس قبر و كفاره گناهان مىروند.
استاد شهید مطهری، جاذبه و دافعه علی (ع)، ص ۵۹
تعبیر "سیدة نساء العالمین" برای حضرت زهرا (س) یا حضرت مریم(س)
در قرآن تعبیر “سیدة نساء العالمین” برای حضرت مریم (س) ذکر شده است، آیا به کارگیری آن توسط شیعیان برای حضرت زهرا (س) اشکال ندارد؟
تعبیر “سیدة نساء العالمین” مستقیماً در قرآن نیامده است. این تعبیر برگرفته از آیه 43 سوره آل عمران است. خداوند خطاب به حضرت مریم (ع) می فرماید: “و اصطفاک علی نساء العالمین"؛ خداوند تو را از بین زنان عالم برگزید.
مراد از این آیه این است که خداوند حضرت مریم (ع) را از بین زنان عصرشان برگزید، اما بنابر آنچه از پیشوایان دین رسیده است، حضرت زهرا (ع) سرور همه زنان جهان در تمام دورانهاست.
مفضل می گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: که مرا از سخن پیغمبر خدا (ص) در باره حضرت فاطمه «قطعا او بزرگ زنان جهانیان است» آگاه فرما، آیا او بزرگ ترین بانوان زمان خویش است؟ فرمود: این مقام براى حضرت مریم است که بزرگ زنان زمانه خویش بود، اما حضرت فاطمه (ع) سرور و پیشواى بانوان سراسر جهان هستى از آغاز تاپایان است.(معانی الأخبار، ص 107)
روش کتابت «إن شاء الله»
پرسش:
1)آیا نوشتن «إن شاء الله» به این صورت «إنشاء الله» گناه و کفر است؟
2)روش نوشتن آن به صورت صحیح چطور است ؟
پاسخ:
در قرآن در شش محل إن شاء الله آمده است که به اینصورت که مشاهده می کنید نوشته شده است.
◀️وإِنَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ (70) [البقرة : 70]
◀️وقَالَ ادْخُلُوا مِصْرَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ (99) [يوسف : 99]
◀️قالَ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ صَابِرًا [الكهف : 69]
◀️ستَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ [القصص : 27]
◀️ستَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ [الصافات : 102]
◀️لتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ [الفتح : 27].
معلوم شد که روش نوشتن آن به صورت صحیح همین است. و اگر چنانچه کلمات سرهم نوشته شوند؛ یعنی «إنشاء الله» نوشته شود، بازهم از نظر معنی هیچ مشکلی ندارد. آنچه بعضی می گویند که «إنشاءَ اللهُ» اگراینطور نوشته شود؛ یعنی ما خدا را آفریدیم یا به معنی آفریدن خدا است، اشتباه می باشد، گرچه إنشاء به معنی آفریدن و به وجود آوردن است، لیکن «إنشاءَ اللهُ» با فتحه همزه و ضمه هاء هرگز چنین معنی را نمی دهد، اگر گفته شود «إنشاءُ اللهِ» با ضمه همزه و کسره هاء آنوقت به معنی آفریدن خدا است، و مسلم است که هیچکس اینطور تلفظ نمی کند واین معنی را مراد نمی گیرد و چنین منظوری ندارد، که مرتکب گناه و کفر باشد.
می بینیم که محدثین و شارحان حدیث و علمای مشهور در تصانیف خود آن را به این صورت هم نوشته اند به حواله های زیر توجه کنید.
کتب حدیث:
◀️إنشاء الله (مصنف ابن أبي شيبة - (1 / 10).
◀️انشاء الله (السنن الكبرى للبيهقي - (1 / 5) در هشت محل آمده است.
◀️إنشاء الله (صحيح ابن حبان - (30 / 420).
◀️إنشاء الله (الموطأ - رواية محمد بن الحسن - (2 / 356).
◀️إنشاء الله (الموطأ - رواية يحيى الليثي - (2 / 741).
?شروح حدیث:
◀️إنشاء الله تعالى. (فتح الباري لابن رجب - (3 / 5).
◀️إنشاء الله (تيسير العلام شرح عمدة الحكام- للبسام - (1 / 343).
◀️إنشاء الله (شرح رياض الصالحين للعلامة العثيمين - (1 / 427).
◀️إنشاء الله (مشكاة المصابيح مع شرحه مرعاة المفاتيح - (2 / 202) در سیزده محل آمده است.
◀️إنشاء الله (شرح بلوغ المرام للشيخ عطية محمد سالم - (102 / 6).
?کتب شیخ الاسلام ابن تیمیه:
◀️إنشاء الله (الجواب الصحيح - (3 / 498).
◀️إنشاء الله (الصارم المسلول - (1 / 173).
◀️إنشاء الله (الفتاوى الكبرى - (3 / 42) در سه محل آمده است.
◀️إنشاء الله (بيان تلبيس الجهمية - (1 / 22) در سه محل آمده است.
◀️إنشاء الله (مجموع الفتاوى - (1 / 103) در پنج محل آمده است.
◀️إنشاء الله (منهاج السنة النبوية - (7 / 231) در دو محل آمده است.
✳️ نتیجه
پس «إنشاءُ اللهِ» با ضمه همزه و کسره هاء آنوقت به معنی آفریدن خدا است، و مسلم است که هیچکس اینطور تلفظ نمی کند
⁉️تفاوت ایشاالله ، انشاالله و ان شاءالله درکجاست؟
متن شبهه:
?ایشاالله: یعنی خدا را به خاک سپردیم (نعوذبالله، استغفرالله)
?انشاالله: یعنی ما خدا را ایجاد کردیم (نعوذبالله، استغفرالله)
?ان شاءالله: یعنی اگر خداوند مقدر فرمود (به خواست خدا)
•┈┈••✾····•???•····✾••┈┈•
پاسخ
1. عبارت “ایشاالله” در عربی معنایی ندارد و ترجمه به خاک سپردن صحیح نیست!
2. تلفظ اشتباه بعضی الفاظ موجب تغییر معنا می شود، اما مثال مقایسه “ان شاء الله” و “انشاء الله” صحیح نیست!
3. در گفتار، أنشأ باید به فتح همزه اول و ضم همزه آخر تلفظ شود تا معنای «ایجاد کردم» بدهد! ضمن اینکه در فعل أنشأ یک همزه در آخر کلمه وجود دارد که از نظرمعنا، تلفظ و نوشتار با کلمه إنشاء الله متفاوت است.
4. حتی اگر انشاء را مصدر فرض کنیم، به ترجمه مبهم “ایجاد خدا یا حق کردن خدا” می رسیم که عبارتی ناقص است و در هر حال معنای ادعا شده دریافت نمی شود.
5. هر دو صورت متصل “إنشاء الله” و منفصل “إن شاء الله"، به یک شکل تلفظ می شود و تغییری در معنا ایجاد نمی شود.
حرکت در نماز باعث بطلان آن میشود !
یکی دیگر از شبهاتی که برخی از جاهلان منتسب به اهل علم در خصوص آبه ولایت وارد می کنند آن است که شیعه چگونه ادعا می کند علی در حال نماز انگشتر خود را به فقیر داده است در صورتی که حرکت اضافی در نماز سبب باطل شدن نماز می شود ! از آنجا که شیعه عقیده به عصمت علی دارد پس چگونه می شود این امر را پذیرفت علی حرکتی کند که نمازش را باطل کند !؟
پاسخ :
اولا :
هیچ عالمی نگفته است که هر حرکت اضافه ای در نماز سبب باطل شدن آن می شود بلکه بزرگان اهل سنت و حتی وهابیت برخی از حرکت ها را در نماز مستحب هم دانسته اند . شیخ عثیمین از بزرگان وهابیت می نویسد :
وأما الحرکه المستحبه : فهی الحرکه لفعل مستحب فی الصلاه ، کما لو تحرک من أجل استواء الصف ، أو رأى فرجه أمامه فی الصف المقدم فتقدم نحوها وهو فی صلاته ، أو تقلص الصف فتحرک لسد الخلل ، أو ما أشبه ذلک من الحرکات التی یحصل بها فعل مستحب فی الصلاه ؛ لأن ذلک من أجل إکمال الصلاه ، ولهذا لما صلى ابن عباس رضی الله عنهما مع النبی صلى الله علیه وسلم ، فقام عن یساره أخذ رسول الله صلى الله علیه وسلم برأسه من ورائه فجعله عن یمینه . ( متفق علیه ) .
وأما الحرکه المباحه : فهی الیسیره لحاجه ، أو الکثیره للضروره ، أما الیسیره لحاجه فمثلها فعل النبی صلى الله علیه وسلم حین کان یصلی وهو حامل أمامه بنت زینب بنت رسول الله صلى الله علیه وسلم وهو جدها من أمها فإذا قام حملها ، وإذا سجد وضعها (البخاری ۵۹۹۶ ومسلم ۵۴۳ )
مجموع فتاوى الشیخ العثیمین ج۱۳ ص ۳۰۹_ ۳۱۱
حرکت مستحب آن است که برای فعلی مستحب در نماز انجام می شود مثل حرکت برای نظم صف نماز ، ویا اینکه در صف جلوی خود فاصله خالی ببیند و در حال نماز به سمت آن برود که آنجا را پر کند و… حرکاتی از این قبیل که فعلی مستحب در نماز پدید می آورد . چرا که این حرکات برای اکمال نماز است و بدین خاطر بود هنگامی که ابن عباس با رسول خدا (ص) در حال نماز بود رسول خدا ابن عباس را گرفت و از سمت چپ خود به سمت راستش آورد . ( حدیث را مسلم و بخاری نقل کرده اند )
و اما حرکت مباح حرکتی قلیل برای حاجتی باشد و یا حرکت زیاد برای ضرورت ، حرکت قلیل مانند آن که رسول خدا (ص) هنگام نماز انجام داده است می باشد ایشان امامه دختر زینب دختر خویش را بر دوش داشت ، هنگامی که بر میخواست امامه را بر زمین می نهاد و هنگام سجود او را دوباره بر دوش خود می گذاشت . ( حدیث را مسلم و بخاری نقل کرده اند )
سوال ما از وهابیت :
آیا نماز رسول خدا نیز باطل شده است ؟ یا صدقه دادن در نماز جزء اعمال مستحب نیست !؟ آیا بازی دادن کودکان در حال نماز ( همانگونه که بخاری و مسلم از رسول خدا نقل کرده اند) اولی تر ،جائزترو مستحبتر است یا دادن صدقه به یک نیازمند !؟
دوما :
برخی از بزرگان اهل سنت از دادن انگشتر توسط امیرالمومنین (ع) به آن نیازمند ، جواز صدقه دادن در نماز را فتوا داده اند . پس کسی که ناصبی نیست و محب اهل بیت علیهم السلام به جای اینکه به فعل آنها اشکال کند باید از فعل آنها جواز را بفهمد !
هراسی در احکام القران بعد از اینکه می گوید آیه در شان امام نازل شده است می نویسد :
یدل على أن العمل القلیل لا یبطل الصلاه، فإن التصرف بالخاتم فی الرکوع عمل جاء به فی الصلاه، ولا یبطل الصلاه.
أحکام القرآن ،للکیا الهراسی الشافعی (المتوفى: ۵۰۴هـ) ج۳ ص ۸۴
این آیه دلالت دارد که عمل اندک نماز را باطل نمی کند چرا که دادن انگشتر در حالت رکوع عملی است که در نماز انجام شده است و نماز را باطل نمی کند .
نسفی نیز بعد از اینکه می گوید آیه در شان امام علی نازل شده است می نویسد :
والآیه تدل على جواز الصدقه فی الصلاه وعلى أن الفعل القلیل لا یفسد الصلاه .
تفسیر النسفی (مدارک التنزیل وحقائق التأویل) ج۱ ص۴۵۶
این آیه بر جواز دادن صدقه در نماز دلالت دارد و همچنین دلالت می کند که فعل قلیل باعث باطل شدن نماز نمی شود
درآیات قران هدایت و ضلالت به اراده خدا است پس اختیار انسان چه میشود؟
درآیات قران هدایت و ضلالت به اراده خدا است چون میفرماید: (یُضِلُ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی مَنْ یَشاء)؛ هر که را بخواهد هدایت و هر که را بخواهد گمراه میکند ، پس اختیار انسان چه میشود؟
پاسخ:
نکته اول : پروردگار عالَم ،حکیم است و مشیّت و اراده او از حکمت او جدا نیست. پس ضلالت و هدایت الهی حکیمانه هست.
نکته دوم : خداوند ، درآیات متعدد از قرآن کریم ، راهها و شرایط هدایت و ضلالت را که انسان با اختیار خود انجام میدهد، بیان فرموده است ، که به چند نمونه اشاره میشود:
«…وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَه…» ؛ «…و هر کس به خدا ایمان آورد، خداوند قلبش را هدایت مىکند…»(۱)
در این آیه شریفه ، ایمان ، شرط هدایت است و انسان اختیار دارد ، ایمان بیاورد تا اهل هدایت و یا ایمان نیاورد و اهل ضلالت شود.
«إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ یَهْدیهِمْ رَبُّهُمْ بِإیمانِهِمْ تَجْری مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ فی جَنَّاتِ النَّعیم» ؛«(ولى) کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند، پروردگارشان آنها را در پرتو ایمانشان هدایت مىکند؛ از زیر (قصرهاى) آنها در باغهای بهشت، نهرها جارى است»(۲)
در این آیه مبارکه ، ایمان و عمل صالح را زمینه هدایت الهی برشمردهاند که انسان با اختیار خود انجام میدهد.
«…وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ»؛«…و خداوند، قوم ستمگر را هدایت نمیکند»(۳)
«إِنَّ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللَّهِ لا یَهْدیهِمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیم»؛«به یقین، کسانى که به آیات الهى ایمان نمىآورند، خدا آنها را هدایت نمىکند؛ و براى آنان عذاب دردناکى است.»(۴)
مشاهده میفرمایید که راه ضلالت درآیات قران کریم ، ظلم و عدم ایمان و… بیانشده است .
نتیجه اینکه : تمام امور ازجمله ضلالت و هدایت به خداوند نسبت داده میشود (چه باواسطه و جه بیواسطه) اما فعل خداوند حکیمانه و بر اساس حکمت هست .
پینوشت:
۱٫ تغابن/۱۱
۲٫ یونس/۹
۳٫ نحل/۱۰۴
چرا جمعى از ستمگران و افراد گنهکار و آلوده اینهمه غرق در نعمتند و مجازات نمىبینند؟
پاسخ:
نکته اول: آنچه از آیات نورانی قرآن کریم استفاده می شود این است که : خداوند افراد گنهکار را در صورتى که زیاد آلوده گناه نشده باشند، بوسیله زنگ هاى بیدار باش و یا بوسیله مجازاتهاى متناسب با اعمالى که از آنها سرزده است، بیدار مىسازد و به راه حق بازمىگرداند.
اینها کسانى هستند که هنوز شایستگى هدایت را دارند و مشمول لطف خداوند مىباشند و در حقیقت ، مجازات و ناراحتی هاى آنها، نعمتى براى آنها محسوب مىشود.
چنان که در قرآن مىخوانیم:
«ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» ؛
«در خشکىها و دریاها، فساد و تباهى بر اثر اعمال مردم، ظاهر شد تا خداوند نتیجه قسمتى از اعمال آنها را به آنها بچشاند، شاید که ایشان برگردند»(۱)
ولى آنها که در گناه و عصیان، غرق شوند و طغیان و نافرمانى را بمرحله نهایى برسانند، خداوند آنها را بحال خود وا مىگذارد و به اصطلاح به آنها میدان میدهد تا پشتشان از بار گناه سنگین شود و استحقاق حد اکثر مجازات را پیدا کنند.
اینها کسانى هستند که تمام پلها را در پشت سر خود ویران کردهاند، و راهى براى بازگشت نگذاشتهاند و پرده حیا و شرم را دریده و لیاقت و شایستگى هدایت الهى را کاملا از دست دادهاند.
خداوند متعال می فرماید :
«وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهین» ؛ «آنها که کافر شدند، (و راه طغیان پیش گرفتند،) تصور نکنند اگر به آنان مهلت مىدهیم، به سودشان است ،ما به آنان مهلت مىدهیم فقط براى اینکه بر گناهان خود بیفزایند؛ و براى آنها، عذاب
خوارکنندهاى (آماده شده) است»(۲)
نکته دوم : از بعضى از آیات قرآن، استفاده مىشود که خداوند گاهى به اینگونه افراد، نعمت فراوانى میدهد و هنگامى که غرق لذت پیروزى و سرور شدند ناگهان همه چیز را از آنان میگیرد، تا حد اکثر شکنجه را در زندگى همین دنیا ببینند.
چناچه می فرماید: «فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَهً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ» ؛ «هنگامى که پندهایى را که به آنها داده شده بود، فراموش کردند درهاى هر خیرى بر روى آنان گشودیم تا شاد شوند، ناگهان هر آنچه داده بودیم از آنها بازگرفتیم، لذا فوق العاده ناراحت و غمگین شدند.»(۳)
پی نوشت:
۱٫ روم/۴۱
۲٫ آل عمران/۱۷۸
۳٫ انعام/۴۴
آیا امام علی(علیه السلام) در نهج البلاغه از عمر بن الخطاب تعریف و تمجید کرده است !؟
برای این ادعا به خطبه ۲۲۸ نهج البلاغه تمسک می کنند که ابتدا خطبه را ذکر کرده و سپس به اختصار پاسخ می گوییم.
« للّه بلاد فلان، فلقد قومّ الأود، و داوى العمد، و أقام السنّه و خلف الفتنه، ذهب نقیّ الثّوب. ؛ خدا شهرهاى فلان را برکت دهد که کژیها را راست گردانده بیماریها را مداوا کرد (شهرهائى را فتح کرده و مردم را لااقل از کفر باسلام نزدیک ساخت) و سنّت را برپا داشت، تبهکارى را پشت سر افکند (در اثر خوى درشت او فتنهها تا اندازه کم شد، و با همه عیوبیکه داشت باز بالنّسبه بدیگرى) پاک جامه و کم عیب از جهان برفت، بخوبى خلافت رسیده، … .».
اهل سنت بویژه ابن ابی الحدید معتقدند مراد از « فلان» در این خطبه عمر بن الخطاب می باشد ولی با توجه به مطالب ذیل چنین امری درست نیست.
الف:این خطبه با اعتراضهای علی(علیه السلام) به خلفا منافات دارد.
ب: استناد این خطبه به حضرت علی(علیه السلام) مورد تردید محققین است:
زیرا مستند کلام ابن ابی الحدید از تاریخ طبری است و حدیثی که در تاریخ طبری آمده بدین صورت است « زمانی که عمر از دنیا رفت، دختر ابی حثمه گفت وا عمراه ؛کجی ها را راست کرد و بیماریها را مداوا نمود… امیر المومنین(علیه السلام) فرمود: دختر ابی حثمه راست گفت :که همانا خیر دنیا را برد و از شر آن نجات یافت به خدا[که دختر ابی حثمه ،این مطلب را] نگفته است بلکه به او گفته اند که بگو. » (۱)
این عبارت با عبارت خطبه ۲۲۸ شباهت دارد.با توجه به این که طبری،واقعه سال ۲۳ را بیان می کند و این عبارات فرموده مولای متقیان(علیه السلام) هم در سال ۲۳ است.از این رو باید گفت که آن حضرت(علیه السلام) به عنوان تعجب ،گفته آنان را تکرار می کند. همچنین چون راوی این سخن مغیره بن شعبه است در پذیرش آن تردید جدی وجود دارد. به همین علت شهید مطهری می نویسد:
ابن ابى الحدید این داستان را مؤید نظر خودش قرار مىدهد که جمله هاى نهج البلاغه در ستایش عمر گفته شده است.ولى برخى از متتبعین عصر حاضر از مدارک دیگر غیر از طبرى داستان را به شکل دیگر نقل کردهاند و آن اینکه على (علیه السلام) پس از آن که بیرون آمد و چشمش به مغیره افتاد، به صورت سؤال و پرسش فرمود: آیا دختر ابى حثمه آن ستایشها را که از عمرمىکرد راست مىگفت؟.علیهذا جمله هاى بالا نه سخن على (علیه السلام) است و نه تأییدى از ایشان است نسبت به گوینده اصلى که زنى بوده است، و سید رضى که این جملهها را ضمن کلمات نهج البلاغه آورده است دچار اشتباه شده است. (۲)
_______________
پی نوشتها:
۱٫ قال: لما مات عمر بکته ابنه ابى حثمه، فقالت: وا عمراه! اقام الاود، و ابرا العمد، أمات الفتن، و أحیا السنن، خرج نقى الثوب، بریئا من العیب.قال: و قال المغیره بن شعبه: لما دفن عمر اتیت علیا و انا أحب ان اسمع منه فی عمر شیئا، فخرج ینفض راسه و لحیته و قد اغتسل، و هو ملتحف بثوب، لا یشک ان الأمر یصیر الیه، فقال: یرحم الله ابن الخطاب! لقد صدقت ابنه ابى حثمه، لقد ذهب بخیرها، و نجا من شرها، اما و الله ما قالت، و لکن قولت تاریخ طبری،ج۴،ص۲۱۸٫
۲٫ مجموعه آثاراستادشهیدمطهرى، ج۱۶، ص: ۴۷۶
پرسش:تکبّر یکی از صفات رذیله است ، چرا خداوند در قرآن با صفت «متکبّر» معرفیشده است؟
پاسخ:
” متکبر” از ماده” تکبر” به دو معنى آمده است: یکى ممدوح که در مورد خداوند به کار مىرود، و آن دارا بودن بزرگى و کارهاى نیک و صفات پسندیده فراوان است، و دیگرى نکوهیده و مذموم که در مورد غیر خدا به کار مىرود و آن این است که افراد کوچک و کممقدار ادعاى بزرگى کنند، و صفاتى را که ندارند به خود نسبت دهند، از آنجا که عظمت و بزرگى تنها شایسته مقام خدا است این واژه به معنى ممدوحش تنها درباره او به کار مىرود و هرگاه در غیر مورد او به کار رود به معنى مذموم است.
در کتاب التحقیق آمده است :
« و هذه الصفه فی العبد من رذائل الصفات الخبیثه، فانّ العبد الذلیل المملوک الفقیر المحدود الضعیف لا ینبغی له أن یتکبّر و هذا بخلاف الربّ القادر الغنىّ المالک العزیز المتعال، فانّه ینبغی بمقتضى عظمته و جلاله بذاته: أن یظهر کبرا»؛
«این صفت در انسان از صفات زشت و نکوهیده هست ، انسانی که ذلیل و فقیر و محدود و ضعیف هست سزاوار نیست که اظهار بزرگی کند و این برخلاف خدای قادر، غنی ، مالک ، عزیز و متعال می باشد که سزاوار است با توجه به عظمت و جلالت ذاتی او ، اظهار کبر کند»(۱)
پینوشت:
۱٫ التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ج۱۰، ص: ۱۸
پرسش: چرا برای دعا کردن ، دستان خود را به سوی آسمان بلند می کنیم؟
این سوال توسط بعضی افراد ، از حضرات آل الله علیهم صلوات الله، پرسیده شده است ، وجودمان را نورانی می کنیم به نور معارف اهل بیت علیهم السلام :
الف ) : هشام بن حکم مى گوید:«زندیقى خدمت امام صادق علیه السلام آمد و از آیه «الرّحمنُ عَلَى الْعَرشِ اسْتَوى»سؤال کرد.امام علیه السلام ضمن توضیحى فرمود: خداوند متعال، نیاز به هیچ مکانى و هیچ مخلوقى ندارد، بلکه تمام موجودات محتاج او هستند.
سؤال کننده عرض کرد: پس تفاوتى ندارد که به هنگام دعا دست به سوى آسمان بلند کنید یا به سوى زمین پائین آورید؟!
امام علیه السلام فرمود: این موضوع، در علم و احاطه و قدرت خدا یکسان است وهیچ تفاوتى نمى کند ولى خداوند متعال دوستان و بندگانش را دستور داده که دست هاى خود را به سوى آسمان، به طرف عرش بردارند، چرا که معدن رزق آنجا است(لِأَنَّهُ جَعَلَهُ مَعْدِنَ الرِّزْق) ما آنچه را قرآن و اخبار رسول خدا صلى الله علیه و آله اثبات کرده است، تثبیت مىکنیم، آنجا که فرمود: دستهاى خود را به سوى خداوند متعال بردارید، و این سخنى است که تمام امّت بر آن اتفاق نظر دارند .(۱)
ب ) : امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید:« هنگامیکه یکى از شما نماز را پایان مىدهد دست بهسوی آسمان بردارد و مشغول دعا شود.مردى عرض کرد: اى امیر مؤمنان! مگر خداوند همهجا نیست؟فرمود: آرى همهجا هست.عرض کرد: پس چرا بندگان دست به آسمان برمىدارند؟فرمود: آیا در قرآن نخواندهای:«وَفى السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوْعَدُوْنَ » ، «در آسمان رزق شما است و آنچه به شما وعده داده مىشود».پس از کجا انسان روزى را بطلبد جز از محلش، محل رزق و وعده الهى آسمان است.) مَوْضِعُ الرِّزْقِ وَ مَا وَعَدَ اللَّهُ السَّمَاء( (۲)
پینوشت :
۱٫ بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۳، ص: ۳۳۰
۲٫ علل الشرائع، ج۲، ص: ۳۴۴
سوال :یا در بین اهل سنت سادات هم وجود دارند؟؟؟
در ابتدا باید گفت که سادات به چه کسانی اطلاق میشود؟ ایا صرف سادات بودن دلیل بر ضمانت سعادت است؟
——————————–
?قرآن تنها کتاب آسمانیست که از گزند حوادث مصون مانده است و تمام مسلمین اعم از شیعه و سنی بر آن اتفاق نظر دارند
?خداوند در مورد اهل بیت پیغمبر(ص) میفرماید:
⚜️«قُلْ لاأسْئَلکُم علیه اجْراً إلاّ المودة فی القربی»⚜️
بگو من هیچ پاداش از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم، جز دوست داشتن نزدیکانم(اهل بیتم).
✴️اما اینکه اهل بیت پیغمبر(ص)کیست؟
مسلم و نسائی از زید بن ارقم روایت میکند،
که رسول خدا در حالیکه ایستاده بود و سخنرانی میکرد فرمود:
?«أُذَکّرِکُمُ اللَّه فِی اَهْلِ بَیْتِی - ثَلاثاً -»
فقیل لزید بن ارقم ؛من اهل البیت(علیهم السلام)؟
قال: اهل ابیت من حرم الصّدقة بعده. قیل:و من هم؟
قال: آل علی و آل عقیل و آل جعفر و آل عباس.
لذا مسلمانان اهل بیت پیغمبر(ص) را به جهت انتساب آنها به حضرت رسول خدا(ص) تعظیم و اکرام مینمایند.
لفظ «سیّد» در کتاب و سنّ آماده است:قال اللَّه تبارک و تعالی:«و مصدّقاً بکلمة من اللَّه و سیدا و حصوراً»
و قول پیغمبر(ص):اَنَا سید ولد ادم و علی سید العرب»{4}
پیامبر ص : من سید فرزندان ادم و علی سید عرب
فیروز آبادی در کتاب قاموس گفته است:«السید الذی لیس فوقه شی»{5}
لفظ «سیّد» در نزد علماء انساب بر تمامی کسانی اطلاق میشود که از ذریه علیبنابیطالب(ع) باشند.
به نظر میرسد این لفظ از گفتار پیغمبر(ص) مشتق شده است آنجای که فرمود:☄️«الحسن و الحسین سیّدا اهل الجنّة»{6}
منابع:
1- العلم الظاهر فی نفع النسب الطاهر ابن عابدین
2- الصواعق المحرقه ابن حجر هیثمی
3- شرف الأسباط القاسمی
4- تذکرة الخواص سبط جوزی
5- الفصول رشیدالدین ابوالفضل میبدی حنفی
6- مطالب السؤال فی مناقب آل الرسول(ص) محمدبن طلحه شافعی 65
**************************
1- اول اینکه سادات محدود به اولاد فاطمه زهرا (س) نیستند،بلکه سادات به هرکه از نسل هاشم بن عبد مناف و اصطلاحا هاشمی باشد سید میگویند و جزء ذوی القربای پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) محسوب می شود،
و احکام فقهی مخصوص خود بر آن جاری است مانند دادن خمس به مستحق های آنان و حرام بودن زکات بر ایشان.
طبق این قاعده بنی العباسی که دشمن و قاتل اهل بیت بوده همگی سید هستند!! بله قاتل و مقتول سیدند!!
هرکه از نسل آنان باشد نیز اصطلاحا سید هستند.
یا مثلا اولاد امیرالمؤمنین مثل ذریه حضرت ابالفضل (شاه سید علی در قم) هاشمی هستند اما فاطمی نیستند، پس سیادت منحصر در اولاد فاطمه زهرا سلام الله علیها نیست.
التبه ناگفته نماند ویژگی ذریه فاطمه سلام الله علیها بر کسی پوشیده نیست.
2- دوم اینکه سیادت (هاشمی و فاطمی) یک مسئله مادی و ژنیتکی است، و مسائل معنوی و اعتقادی در آن راهی نداشته و به هیچ وجه ضامن سعادت نیست،
بنی صدر ملعون نیز سید است و خیلی از ساداتی که خون به دل نظام و جماعت شیعه کردند و طبق روایات بیشماری عذابی دردناک برای آنان مقدر گشته است.
‼️بله، بین سید بودن و شیعه بودن تلازمی وجود نداره، هرچند ظاهراً اکثر فرزندان علی علیه السلام شیعه اند.
توجه کنیم ممکن است سید بودن - مخصوصاً درمورد اهل سنت - صرفه هاشمی بودن باشد، نه تعلق به آل علی.
یعنی مثلاً بنی عباس سید محسوب میشوند، از این جهت که از بنی هاشم هستند.
سيادت عنوان است براي مردان و زناني كه در طول نسبشان به هاشم بن عبد مناف (جدّ دوّم رسول گرامي اسلام) ميرسند.
هر كس كه سلسله نسب او به هاشم برسد، سيد محسوب ميگردد.
بنابر اين تمامي فرزندان ابو طالب، عباس، ابو لهب و ديگر عموزادگان پيامبر(ص) در زمره سادات قرار دارند.
حال اگر اين عده، ولايت و امامت علي(ع) و فرزندان معصومش را اعتقاد داشته باشند، شيعهاند و اگر اعتقاد نداشته باشند، ولي رسالت پيامبر را قبول داشته باشند، در زمره اهل سنت قرار دارند.
1. عروةالوثقى، ج 2، كتاب الخمس، فصل دوم، مسئله دوم.
اگر شاه هم بود همینقدر پیشرفت می کردیم....
همش می گویند ایران بعد از انقلاب این همه پیشرفت کرده ، خوب بعد از گذشت سی سال اگر شاه هم بود ما به این پیشرفت ها میرسیدیم و شاید هم بیشتر؟؟!!
پاسخ :
اولا این یک فرضیه است ، دوما برای اینکه غلط بودن آن را اثبات کنیم به برخی نکات مقاله فهوی حسین روزنامه نگار مصری که ایران را با برخی کشور ها بخصوص با مصر مقایسه کرده اشاره می کنیم:
1 برابری ایران و مصر سی سال پیش
مصر و ایران بیش از سی سال پیش در فضای بین الملل در یک سطح بودن و هر دو پادشاهی بودند ، ایرانیان انقلاب کردند راه مبارزه را انتخاب کردند، اما مصر راه سازش با آمریکا را در پیش گرفتیم و پادشاهی ماندیم. (مانند بسیاری از کشور های منطقه)
مصر هر سال ۴ میلیارد کمک بلاعوض از آمریکا می گرفت و ایران تحریم و فشار های سیاسی، اقتصادی و جنگ …
شعور اجتماعی
روزی لئو تولستوی نویسنده معروف در خیابانی قدم میزد. ناخودآگاه به زنی تنه زد. زن شروع به فحش دادن و بد و بیراه گفتن کرد.
بعد از مدتی که خوب تولستوی را فحش خور کرد، تولستوی کلاه از سرش برداشت و محترمانه معذرت خواهی کرد و گفت:
مادمازل من لئو تولستوی هستم.
زن بسیار شرمنده شد و ضمن عذر خواهی فراوان گفت:
چرا شما خود را زودتر معرفی نکردید؟
تولستوی گفت:شما آنچنان غرق معرفی خودتان بودید که به من مجال این کار را ندادید…
چرا سید جمال الدین اسد آبادی گفت: «به غرب رفتم اسلام دیدم ولی مسلمان ندیدم و به مشرق برگشتم اسلام ندیدم، ولی مسلمان دیدم».
چرا سید جمال الدین اسد آبادی گفت: «به غرب رفتم اسلام دیدم ولی مسلمان ندیدم و به مشرق برگشتم اسلام ندیدم، ولی مسلمان دیدم». گروهی با استفاده از این جمله ادعا میکنند که هر چه از کشورهای اسلامی به سمت اروپا پیش میرویم، اسلام بیشتر به چشم میخورد و رعایت میشود!
پاسخ:
به دو نکتهی مهم توجه نمایید تا بعد به صورت اجمالی به شرح بپردازیم:
یک – این که چه گروهی از چه جملاتی چه سوء استفادههایی میکنند، اصلاً ملاک تفسیر، تحلیل یا نقد نمیباشد؛ گروههای بسیاری بوده و هستند که حتی از آیات قرآن کریم سوء استفاده میکنند. اینها اساساً نه اسلام را میشناسند و قبول دارند و نه میفهمند که سید جمالالدین اسدآبادی چه گفته و چرا گفته و نه اصلاً برایشان مهم است، بلکه فقط و فقط دنبال ضد تبلیغ علیه اسلام و مسلمانان هستند، آن هم به نفع غرب. و البته غربزدگان خودزن، زیاد بوده و هستند.
دو – گفتههای مشاهیری چون “جمال الدین اسدآبادی” نیز وَحی مُنزل نیست که گفته شود: «هر چه گفتهاند، درست و کامل و جامع است، پس حالا ببینیم که چرا گفتهاند؟». چه بسا به لحاظ خاصی گفته باشند – چه بسا چند موضوع را دیده و به کل تعمیم داده باشند (که البته خطاست) – و چه بسا از اساس خطا گفته باشند.
اگر امام زمان(عج) بين مردم بود و مردم را به راه راست راهنمايي مي كرد بهتر نبود؟
خداوند بر همه چيز قادر است و مي تواند او را از شرّ كافران حفظ كند. روشن است اگر امام در ميان مردم ظاهر بودند و به صورت آشکار مردم را راهنمايي و هدايت ميکردند، بسيار بهتر بود؛ ولي آيا دشمنان چنين اجازهاي را به او ميدادند؟ پيامبر(ص) و امامان در موارد متعدد، گفته بودند دستگاه ظلم، به دست حضرت مهدي(عج) برچيده مي شود؛ از اين رو وجود مقدّس او، مورد توجّه دو دسته از مردم واقع مي شد:
1. مظلومان به اميد نجات به دست حضرت مهدي(عج).
2. ظالمان كه چون وجود مقدّس امام را سد راه منافع خود مي ديدند، حضرت را به قتل مي رساندند.
در تاريخ، نمونههاي متعددي از شهادت اولياي خدا و راهنمايان دين حق به دست ستمگران وجود دارد که از جمله آنها شهادت امامان بزرگوار شيعه است.
قدرت خداوند محدود نيست؛ ولي نظم هستي، به گونه اي است كه كارها، از طريق اسباب و از مجراي عادي انجام شود. اگر خداوند، بخواهد براي حفظ جان انسان هاي مقدس، از جريان عادي حاكم بر جهان دست بردارد و برخلاف آن عمل كند، بدان معنا است كه با تغيير در نظام آفرينش، ديگر دنيا، محل تكليف و اختيار و امتحان نباشد؛ زيرا خداوند، با اعمال قدرت، جلوي اختيار افراد را در اين زمينه مي گيرد.
به علاوه، اگر امام، ميان مردم به صورت آشکار حاضر بود يا بايد با ظالمان وارد جنگ و پيکار ميشد يا بايد برابر آنها سکوت ميکرد. راه اول، به تحقق شرايط و اذن الهي مشروط است و بدون آن، قيام و نبرد نتيجه بخش نيست. اگر امام، راه دوم را برگزينند و مؤمنان ببينند حضرت، برابر تمام جنايات و ستم ها سكوت کرده و اين سكوت، ساليان طولاني ادامه پيدا كرده است، از اصلاح جهان مأيوس مي شوند و در بشارت هاي پيامبر(ص) و قرآن، شك ميكنند؛ بنابراين، گزينه غيبت تا آماده شدن شرايط و مهيا شدن مردم براي پذيرش قيام و عدالت گستري حضرت، بهترين انتخاب و روش است.
" میخوام برگردیم به ۱۴۰۰ سال پیش"
⛔️ متن شبهه ⛔️
” میخوام برگردیم به ۱۴۰۰ سال پیش؛؛
تو خونت ، کنار خانوادت هستی که خبر میرسه که به کشورت حمله شده ، و طبق نظر پیامبر و کتاب مقدسشون ، اگه بتونن یه شهر و اشغال کنن ، خواهرت و مادرت و همسرت رو میدزدن و تا آخر عمرشان باید به عنوان کنیز به آنها خدمت کنن و برادر و پدرت را اگر بدن و دندان سالمی داشته باشد به غلامی وبردگی میبرند.
و هر که مخالفت کند سر از تنش جدا میشود البته به دستور خدا ( در قرآن ).چیزی شبیه داعش فکر کن به مردم آذربایجان که مرد هایشان را دسته دسته در زنجیر میکنند و در جلوی چشمان آن ها به همسر و دخترشان تجاوز میکنند و بعد از ارضا شدن ، آن مرد هایی که حاظر به غلامی و بردگی نشدند رو گردن میزنند( تاریخ ایران ج ۳ ص ۳۵۹ ش۱۹۰)
به مهربانو های ۱۵ ساله ی خراسانی فکر کن که به فاحشه خانه های شام بردنشان ، تا قبل از هر حمله لشکریان خدا برای جهاد ، به آن دخترک ها تجاوز کنند برای گرفتن روحیه( تاریخ طبری ، ج ۴ ، ش ۲۴ ص ۱۴)
….( بغضم گرفت )…. فکر کن اگر شهر را بگیرند و اسیر شوی ، اربابت مشغول مالیدن دختر ۹ ساله ایست که معلوم نیست از کدام جهاد فی سبیل الله به پاداش گرفته ، و مادرت در حال شستن پاهای اوست و تو باید به اندازه ده گاو کار کنی ، بار بیاوری و ببری وگرنه شلاق میخوری و صد البته آن دنیا به جهنم میروی چون طبق قرآن کنیز و غلام باید مطیع اربابشان باشند ، و وقتی شهوت اربابت بالا زد ، خواهران هموطنت را میبرن که با او نکاح کند ، و تو صدای ناله های انها را میشنوی…. در زیر بدن یک عرب که از صحابه است…. و اون صحابه حتما به بهشت میرود چون جهاد در راه خدا کرده !! و خبر هایی میشنوی از اینکه هم وطنت یعنی بابک خرمدین و هفتاد یارش را مسلمین در راه خدا زنده زنده سوزاندند. یا میشنوی سفید رود را که به خاطر قطع گردن هزاران هم وطنت به رنگ قرمز درامده ( تاریخ ۶۳۰۰ ساله ایران ؛ رابرتن.ون ص ۲۵۰ /// تاریخ طبری ج۴ ص ۳۱۰ )
حال ۲ سوالم را میپرسم ،
یک :اگر ۱۴۰۰ سال پیش وجود داشتی ، به جنگ این وحشی ها میرفتی یا ترجیح میدادی صدای ناله های خواهرانت را بشنوی؟
دو : اگر تو از شهیدان یا اسیران در راه دفاع از وطن در مقابل حمله مسلمانان بودی ؛ آیا باور میکردی ۱۴۰۰ سال بعد یک عده بگویند ، ایرانیان با آغوش باز اسلام را پذیرفتند؟؟ باز هم میتونی خودت را گول بزنی؟؟؟؟؟ “
???? در پاسخ به شبهه
“میخوام برگردیم به ۱۴۰۰ سال پیش…” :
- این شبهه سراسر دروغ است و نه تنها استناد تاریخی ندارد بلکه از دلایل عقلانی هم پیروی نکرده است!
- حکم بردگی تنها مربوط به کافرانی بود که در تهاجم نظامی و با هدف نابودی سرزمین اسلامی شرکت کرده باشند، آنهم با صلاحدید حاکم اسلامی ؛ در حالیکه اگر مسلمانان مغلوب می شدند ، خود و زنانشان در میدان جنگ یا غیر آن به تصاحب لشکر غالب در می آمدند .
- پس این حکم در چنین زمانی که برده گیری قانون جاری بود، نه تنها شرم آور نبود، بلکه حکمی عادلانه ، قابل دفاع و در جهت رعایت مصلحت جامعه اسلامی و حتی رعایت حال جنگجویان مغلوب بوده و اسلام این اجازه محدود را داد تا مشرکان به حمله بر کشور اسلامی گستاخ نشوند.
- در جلد سوم کتاب تاریخ ایران باستان (صفحه 1955 الی 2723) هیچ اشاره ای به حمله مسلمانان به ایران و داستان خیالی نویسنده نشده است و ادعا کذب می باشد.
- جلد چهارم کتاب تاریخ طبری از صفحه 1226 الی 1658 می باشد! نه تنها صفحات ادعا شده نادرست است ، بلکه اساسا چنین مطالبی یافت نشد !
- نه کتابی به اسم “تاریخ 6300 ساله ایران” وجود دارد و نه نویسنده ای به نام “رابرتن.ون"! و مطلب کاملا غلط است ! سرگذشت و مرگ بابک خرمدین :
- به گواهی تاریخ مردم ایران در برابر مسلمانان مقاومت نکردند و علت اصلی شکست سپاه ایران، همین نارضایتی مردم از حکومت و آیینشان بود. آنان نخواستند بجنگند و حتی گاهی با مسلمانان همکاری می کردند.
- پذیرش اسلام اجباری نبود و تا 3 قرن پس از فتح ایران، آتشکده ها در سراسر ایران برپا بود. پیروان زرتشت به تدریج و با اختیار خود به اسلام گرویدند و برخی نیز تا الان بر آیین خود هستند .
- اگر پذیرش فرهنگ و دین بزور شمشیر باشد، شمشیر مغولان از اعراب تیزتر و برنده تر بود! ایرانیان به این دلایل اسلام را پذیرفتند :
????محتوای اسلام مبنی بر فرهنگ انسان دوستانه، ضد تبعیض ، عدالت محور و سازگار با فطرت انسان
????مشاهده ساده زیستی اصحاب پیامبر (ص) خصوصا امام علی (ع) و عاملان آنها در ایران و قیاس با حکومت اشرافی و جامعه طبقاتی ساسانی.
????عشق و علاقه مردم به اهل بیت(ع)
- این شبهات از سوی ایرانیان تهیه نشده ، اما آنها که این متنهای کذب را منتشر می کنند باید بدانند که ناخواسته به حیثیت تاریخی و نوامیس کشورشان اهانت می کنند.
صادرات ایدز با طعم موز ؟؟؟!!!!
⛔️ متن شایعه ⛔️
” موزهای آلوده به “ویروس ایدز"/ صادرات ایدز از آمریکا با طعم موز!
در چند کشور آمریکای جنوبی به خصوص مکزیک موزهای آلوده به ویروس ایدز کشف شد.
به گزارش خبرنگار کلینیک گروه علمی پزشکی باشگاه خبرنگاران؛ کشف بیش از 1 میلیون موز که از راه تزریق آلوده به ویروس ایدز شده بودند خبری بود که جهان را شوکه کرد.
در بخش های خاصی از آمریکا جنوبی، ایالات متحده آمریکا، برزیل، مکزیک و آرژانتین وجود بیش از 2 میلیون موز آلوده تایید شد اما مراکز کنترل بیماری این اطلاعات را تکذیب کردند زیرا با اثبات آن به کشورهای وارد کننده موز ازجمله گواتمالا ضرر زیادی می رسد.
گفتنی است؛ به گفته محققان ویروس ایدز از طریق مواد خوراکی و آشامیدنی منتقل نمی شود اما ممکن است با مصرف این مواد غذایی به سلامتی انسان آسیب وارد شود.
منبع:healthyfoodteam
انتهای پیام
???? در پاسخ به شایعه
“واردات ایدز با طعم موز !!” :
- موز آلوده به ایدز به هیچ نقطه جهان وارد نشده و انتشار این شایعه توسط کاربران انگلیسی زبان، بدلیل مواجهه آنها با پدیده ای طبیعی، اما نامتعارف بوده است!
- رنگ متفاوت موز در این تصاویر مربوط به نوعی آفت است که هنگام رشد در موز به رنگ قرمز در می آید و سمی می باشد! این قارچ قبلا کودک ۸ ساله ای را راهی بیمارستان کرده است.
- ویروس “HIV” در محیط خارجی، نهایتا چند دقیقه زنده می ماند و از طریق خوراکیها هم سرایت نمی کند، چراکه بزاق دهان و اسید معده آن را غیرفعال می کند!
- این سبک آلوده کردن ۲ میلیون موز نه تنها بسیار سخت و پرهزینه است، بلکه در زمان کوتاه ممکن نیست! صرف نظر از عدم امکان وجود این بانک عظیم از خون آلوده به ایدز، کمتر کسی موز قرمز شده را می خورد، پس این نقشه بی نتیجه نیز هست!
- حتی با نمایان شدن آثار سرنگ و تخریب موز، امکان انتشار یکنواخت خون، با سبک ادعا شده در فضای داخلی موز وجود ندارد!
- سایت فارسی منتشر کننده شایعه، مواردی را که سایت منبع خارجی هم جزو احتمالات ذکر کرده، در ترجمه خود قطعی فرض نموده است! جا داشت رسانه های حرفه ای، بجای بازنشر زنجیره ای مطلب، با بررسی این مطلب روشن و واضح، از تشویش اذهان مخاطبان و جامعه پیشگیری کنند.